تحول دیجیتال چیست؟

تحول دیجیتال چیست؟

تحول دیجیتال (Digital Transformation) فرآیندی است که در آن سازمان‌ها از فناوری‌های دیجیتال برای تغییرات بنیادی در نحوه کار، ارائه خدمات، و تعامل با مشتریان بهره ‌برداری می‌کنند. این تحول نه تنها شامل به ‌کارگیری ابزارها و فناوری‌های جدید می‌شود، بلکه فرهنگ سازمانی، فرآیندها، و مدل‌های کسب ‌و کار را نیز تغییر می‌دهد.

سازمان‌ها تحول دیجیتال را انجام می‌دهند تا تعامل بهتری با کارکنان و مشتریان خود داشته باشند و از این طریق توانایی خود را برای رقابت بهبود بخشند.

تحول دیجیتال معمولاً گسترده است و ممکن است نیازمند بررسی و باز آفرینی همه جوانب یک سازمان باشد؛ از زنجیره‌های تأمین و جریان‌های کاری گرفته تا مجموعه مهارت‌های کارکنان و نمودارهای سازمانی، همچنین تعاملات با مشتریان و ارزش پیشنهادی به ذینفعان.

 تحول دیجیتال چیست؟

تحول دیجیتال به معنای تغییر و تکامل کسب‌ و کارها از طریق استفاده استراتژیک و هوشمندانه از فناوری‌های جدید و بازنگری در رویکردهای کنونی برای بهبود عملکرد، افزایش کارایی و ایجاد ارزش جدید در کسب‌ و کارها است.

 از آنجا که تحول دیجیتال یک فرایند تکاملی است، نقطه پایانی مشخصی ندارد. همانطور که فناوری در حال تحول است، کسب‌ و کارها نیز باید تغییر کنند. به عبارت دیگر، تحول دیجیتال بیشتر به عنوان یک سازگاری مستمر با محیطی در حال تغییر در نظر گرفته می‌شود.

این فرآیند شامل تغییرات فناوری، فرآیندهای کسب‌ و کار، مدل‌های سازمانی و بهبود تجربه کاربر نهایی با ارائه آموزش‌های بهتر، انتقال داده‌ها به خدمات ابری، استفاده از هوش مصنوعی و بسیاری موارد دیگر است.

چه تفاوتی بین تحول دیجیتال و دیجیتالی شدن وجود دارد؟

تفاوت بین تحول دیجیتال و دیجیتالی شدن به طور کلی در عمق و پیچیدگی تغییراتی است که در سازمان‌ها و فرآیندها ایجاد می‌شود:

  1. دیجیتالی شدن (Digitalization)
  • دیجیتالی شدن به فرایند تبدیل اطلاعات و فعالیت‌ها به شکل دیجیتال اشاره دارد. این یعنی استفاده از فناوری‌های دیجیتال برای ساده ‌سازی و بهبود عملکردهای موجود.
  • برای مثال دیجیتال کردن اسناد کاغذی، استفاده از نرم ‌افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، و اتوماسیون فرآیندهای کسب‌ و کار.
  • هدف از دیجیتالی شدن، بهبود کارایی و سرعت کارهاست، بدون اینکه ساختار یا مدل کسب ‌و کار تغییر کند.

  1. تحول دیجیتال (Digital Transformation)
  • تحول دیجیتال یک تغییر بنیادین در نحوه عملکرد سازمان‌ها و مدل‌های کسب‌ و کار است که ناشی از استفاده گسترده و استراتژیک از فناوری‌های دیجیتال است.
  • این فرآیند شامل تغییرات فرهنگی، سازمانی و تجاری است که به منظور ایجاد ارزش افزوده و پاسخگویی بهتر به نیازهای مشتریان و بازارها انجام می‌شود.
  • تحول دیجیتال می‌تواند شامل تغییر در مدل‌های کسب ‌و کار، ارائه خدمات جدید، بهبود تجربه مشتری و ایجاد مزیت‌های رقابتی باشد.
  • برای مثال ایجاد مدل‌های جدید کسب‌ و کار، استفاده از تحلیل‌های داده‌های کلان (Big Data) برای تصمیم ‌گیری‌های استراتژیک، و استفاده از فناوری‌های نوین مثل هوش مصنوعی و اینترنت اشیاء (IoT) ، شامل تحول دیجیتال می باشند.

دیجیتالی شدن بیشتر به فرآیند تبدیل فعالیت‌ها به دیجیتال و بهبود کارایی مربوط می‌شود، در حالی که تحول دیجیتال به تغییرات اساسی و گسترده در نحوه عملکرد و استراتژی‌های کسب ‌و کارها اشاره دارد.

چرا تحول دیجیتال مهم است؟

تحول دیجیتال در دنیای امروز یک نیاز اساسی برای سازمان‌ها و شرکت‌هاست. فناوری‌ها و فرآیندهای دیجیتال به سازمان‌ها این امکان را می‌دهند که به ‌طور کارآمد به تقاضاهای مشتریان پاسخ دهند و با تکامل این تقاضاها، سازگار شوند.

 تحول دیجیتال همچنین زیرساخت‌ها و مهارت‌های مورد نیاز برای بهره ‌برداری از فناوری‌های سریعاً در حال تحول را ایجاد می‌کند، که می‌تواند به مزیت رقابتی منجر شود. استراتژی تحول دیجیتال، سازمان‌ها را برای بقا و موفقیت در آینده‌ای که فناوری محرک اصلی اقتصاد است، آماده می‌کند.

تحول دیجیتال موفق، مزایای تجاری مستمر به همراه دارد. نمونه‌ای از این اهمیت، شکست خطوط هوایی Southwest Airlines  در مواجهه با یک طوفان زمستانی است که به دلیل سیستم برنامه ‌ریزی قدیمی‌اش منجر به لغو هزاران پرواز شد و به شرکت میلیون‌ها دلار ضرر زد.

 

اهداف تحول دیجیتال چیست؟

اهداف واقعی بستگی به دیدگاه رهبران سازمان و منابع در دسترس دارد. به عنوان مثال، یک سازمان ممکن است صرفاً بر روی هدف تغییر یک فرآیند تجاری تمرکز کند، مثلاً حذف فعالیت‌های اضافی یا خودکار سازی فرآیندهای دستی برای جلوگیری از اشتباهات ورود داده. تغییر یک فرآیند تجاری که توسط فناوری‌های دیجیتال تقویت شده است، بهره ‌وری و سرعت کسب‌ و کار را افزایش می‌دهد.

در اینجا به اهداف اصلی تحول دیجیتال اشاره می‌کنیم:

اهداف تحول دیجیتال
  • افزایش بهره‌وری و کارایی: با استفاده از فناوری‌های دیجیتال، فرآیندهای کاری بهینه می‌شوند و بسیاری از کارهای تکراری و زمانبر به صورت خودکار انجام می‌گیرد.
  • بهبود تجربه مشتری: استفاده از فناوری‌های دیجیتال مانند اپلیکیشن‌ها و هوش مصنوعی باعث می‌شود تا شرکت‌ها بتوانند نیازهای مشتریان را بهتر درک کرده و خدمات سفارشی ‌تری ارائه دهند.
  • افزایش رقابت‌ پذیری: سازمان‌هایی که تحول دیجیتال را به درستی پیاده‌ سازی می‌کنند، می‌توانند سریع‌تر از رقبا به تغییرات بازار پاسخ دهند و در نتیجه سهم بیشتری از بازار کسب کنند.
  • کاهش هزینه‌ها: اتوماسیون و استفاده از راهکارهای دیجیتال منجر به کاهش هزینه‌های عملیاتی و افزایش بهره‌وری می‌شود.

 

محورهای اصلی تحول دیجیتال

تحول دیجیتال بیش از یک دهه پیش به عنوان پاسخی به تهدیدات دیجیتال ظهور کرد. اما عوامل دیگری نیز می‌توانند سازمان‌ها را ترغیب کنند تا فناوری دیجیتال را برای تغییر فرآیندهای مهم یا بازسازی مدل‌های تجاری خود بکار گیرند.

تحول دیجیتال شامل چند محور اصلی است که هر کدام در بهبود سازمان نقش حیاتی دارند:

محورهای اصلی تحول دیجیتال
  1. فناوری‌های نوین

استفاده از فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی (AI)، کلان ‌داده (Big Data)، رایانش ابری (Cloud Computing)، و اینترنت اشیا (IoT) از جمله ابزارهایی است که تحول دیجیتال را ممکن می‌سازند. این فناوری‌ها به سازمان‌ها اجازه می‌دهند تا داده‌ها را به شیوه‌ای کارآمدتر مدیریت کنند و با سرعت بیشتری به نیازهای بازار پاسخ دهند.

  1. مدل‌های کسب‌ و کار دیجیتال

تحول دیجیتال فقط به فناوری‌ها محدود نمی‌شود. تغییر در مدل‌های کسب‌ و کار نیز ضروری است. شرکت‌ها با بهره‌گیری از فناوری‌های دیجیتال، می‌توانند مدل‌های جدیدی ایجاد کنند که مزایای رقابتی قابل توجهی به همراه داشته باشد. برای مثال، بسیاری از شرکت‌ها به مدل‌های اقتصاد اشتراکی و مدل‌های مبتنی بر اشتراک روی آورده‌اند.

  1. فرهنگ سازمانی و مدیریت تغییرات

تحول دیجیتال تنها در صورت موفقیت خواهد بود که با فرهنگ سازمانی همراه شود. تغییر نگرش کارکنان به فناوری‌های نوین و آماده ‌سازی آنها برای استفاده از ابزارهای دیجیتال یک بخش مهم از این فرآیند است. آموزش مداوم و آماده ‌سازی تیم‌ها برای تغییرات دیجیتال از جمله اقداماتی است که باید در اولویت قرار گیرد.

  1. ارتباط با مشتریان

تحول دیجیتال به شرکت‌ها امکان می‌دهد تا از ابزارهای دیجیتال برای برقراری ارتباط بهتر و دقیق‌تر با مشتریان استفاده کنند. استفاده از

  • هوش مصنوعی برای پاسخگویی سریع‌تر به درخواست‌های مشتریان
  • تحلیل داده‌ها برای درک بهتر نیازهای مشتریان
  • فناوری‌های CRM برای مدیریت روابط با مشتریان

 از جمله اقداماتی هستند که تجربه مشتری را بهبود می‌بخشند.

 مزایای تحول دیجیتال چیست؟

شرکت ها با بهره گیری از نقش مشاوره فناوری اطلاعات در تحول دیجیتال، از مزایای تحول دیجیتال بهره‌مند خواهند شد. مزایای اصلی تحول دیجیتال، که همگی با یکدیگر مرتبط و وابسته هستند، عبارتند از:

  • افزایش بهره‌وری و کارایی: تحول دیجیتال با بهینه‌ سازی فرآیندها و خودکار سازی وظایف باعث افزایش سرعت و دقت در کارها می‌شود.
  • مدیریت بهتر منابع: فناوری‌های دیجیتال امکان مدیریت بهینه و دقیق‌تر منابع مالی، انسانی و فیزیکی را فراهم می‌کنند.
  • تاب‌آوری بیشتر: کسب‌ و کارها با استفاده از فناوری‌های دیجیتال توانایی مقابله بهتر با تغییرات و چالش‌های غیرمنتظره را دارند.
  • چابکی بیشتر: سازمان‌ها به کمک فناوری‌های دیجیتال می‌توانند سریع‌تر به تغییرات بازار و نیازهای جدید پاسخ دهند.
  • بهبود تعامل و شخصی ‌سازی مشتری: داده‌های دیجیتال به کسب‌ و کارها کمک می‌کند تا تجربه مشتری را بهبود بخشیده و محصولات و خدمات را شخصی ‌سازی کنند.
  • افزایش پاسخگویی به تقاضای بازار: تحول دیجیتال امکان تحلیل بهتر داده‌ها و پاسخ سریع‌تر به تغییرات در تقاضای مشتریان را فراهم می‌کند.
  • مدرن ‌سازی فناوری اطلاعات: با تحول دیجیتال، زیرساخت‌های فناوری به ‌روز شده و امنیت و کارایی آن‌ها بهبود می‌یابد.
  • نوآوری بیشتر: فناوری‌های دیجیتال امکان توسعه محصولات جدید و خلق روش‌های نوین برای حل مسائل را فراهم می‌کنند.
  • سرعت بیشتر در عرضه محصولات و خدمات به بازار: دیجیتالی شدن فرآیندها باعث کاهش زمان تولید و عرضه محصولات جدید به بازار می‌شود.
  • افزایش درآمد: کسب ‌و کارها با بهینه‌ سازی فرآیندها و جذب مشتریان جدید، درآمد خود را افزایش می‌دهند.
  • ماندگاری بیشتر در بازار: تحول دیجیتال باعث می‌شود سازمان‌ها در محیط‌های پویا رقابتی باقی بمانند.

مزایای و چالشهای تحول دیجیتال

چالش‌های رایج در مسیر تحول دیجیتال

اگرچه بسیاری از سازمان‌ها به دنبال تحول دیجیتال هستند، شواهد نشان می‌دهد که دستیابی به این هدف می‌تواند بسیار دشوار باشد.

دلایل رایج برای شکست تحول دیجیتال شامل موارد زیر می باشد:

  • عدم حمایت مدیران ارشد (CXO): عدم تعهد و پشتیبانی مدیران ارشد باعث کاهش سرعت و موفقیت فرآیندهای تحول دیجیتال می‌شود.
  • نبود فرهنگ همکاری: عدم همکاری و هماهنگی میان بخش‌های مختلف سازمان می‌تواند مانعی بر سر راه اجرای موفق فناوری‌های دیجیتال باشد.
  • ناتوانی در استخدام نیروی متخصص دیجیتال: کمبود نیروی کار با مهارت‌های دیجیتال، مانع از بهره‌گیری کامل از فناوری‌های جدید می‌شود.
  • اهداف نامشخص: عدم تعریف واضح و مشخص اهداف تحول دیجیتال، می‌تواند سازمان را در مسیر نادرست قرار دهد و منابع را هدر دهد.
  • تمرکز بیش از حد بر روی مدهای فناوری: تمرکز بیش از حد بر تکنولوژی‌های محبوب، بدون بررسی نیازهای واقعی سازمان، ممکن است نتایج مورد انتظار را به همراه نداشته باشد.
  • عدم تطابق سازمانی: ساختارهای قدیمی و فرآیندهای ناهماهنگ با تغییرات دیجیتال، چالش‌های بزرگی برای تحول دیجیتال ایجاد می‌کنند.

 فناوری‌های تحول دیجیتال کدامند؟

هیچ برنامه یا فناوری خاصی به تنهایی نمی‌تواند تحول دیجیتال را محقق کند، اما چندین فناوری کلیدی در این فرآیند نقش حیاتی دارند:

فناوری‌های تحول دیجیتال
  1. رایانش ابری (Cloud Computing)

رایانش ابری با ارائه خدمات انعطاف‌ پذیر در حوزه محاسبات و ذخیره‌ سازی داده‌ها، اغلب زیرساختی پایه برای پروژه‌های تحول دیجیتال فراهم می‌کند. سیستم‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و برنامه‌ ریزی منابع سازمانی (ERP) مبتنی بر ابر نمونه‌هایی از این خدمات هستند.

  1. فناوری‌های اطلاعاتی رایج (Commoditized Information Technology)

این فناوری‌ها به سازمان‌ها این امکان را می‌دهند تا منابع مالی و نیروی انسانی خود را روی سفارشی ‌سازی فناوری اطلاعات، که آن‌ها را در بازار متمایز می‌کند، متمرکز کنند.

  1. پلتفرم‌های موبایل (Mobile Platforms)

این پلتفرم‌ها به کارکنان و مشتریان اجازه می‌دهند تا کارها را در هر مکان و هر زمان انجام دهند.

  1. یادگیری ماشین (ML) و هوش مصنوعی (AI)

این فناوری‌ها با استفاده از برنامه‌های جامع داده، به سازمان‌ها بینشی برای تصمیم ‌گیری‌های سریع‌تر و دقیق‌تر در حوزه‌های استراتژیک مانند فروش، بازاریابی و توسعه محصولات می‌دهند.

  1. محاسبات لبه‌ (Edge Computing)

 محاسبات لبه‌ یک لایه دیگر از محاسبات و ذخیره ‌سازی را برای سازمان‌ها فراهم می‌کند که در صنایع مختلف مانند تولید، مراقبت‌های بهداشتی و خرده ‌فروشی کاربرد دارد.

  1. اینترنت اشیا (IoT)

اینترنت اشیا مقادیر زیادی داده از حسگرها در دستگاه‌های مختلف تولید می‌کند. این مجموعه داده‌های بزرگ می‌تواند به تجزیه و تحلیل داده‌های مبتنی بر Cloud یا Edge کمک کند.

  1. اتوماسیون گسترده (Hyperautomation)

این فناوری شامل استفاده از یادگیری ماشین، هوش مصنوعی، اتوماسیون فرآیندهای روباتیک (RPA) و مدیریت فرآیندهای تجاری برای مقیاس‌ گذاری اتوماسیون در سراسر سازمان است.

فناوری‌های نوظهور دیگر که به سازمان‌ها در حرکت سریع‌تر، کارآمدتر و ایجاد محصولات و خدمات جدید کمک می‌کنند، شامل موارد زیر می باشند:

  • هوش مصنوعی مولد (Generative AI)
  • بلاکچین
  • 5G
  • واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR)
  • متاورس

این فناوری‌ها اغلب به صورت ترکیبی به کار گرفته می‌شوند تا سازمان‌ها را در رسیدن به اهدافشان یاری کنند. به عنوان مثال، یک تولیدکننده ممکن است از 5G برای افزایش سرعت اتصال به داده‌های موجود از دستگاه‌های IoT استفاده کند و سپس داده‌ها را در Cloud تجزیه ‌و تحلیل کند تا بینشی از عملیات در کارخانه‌ها به دست آورد.

همچنین می‌توان در سطح محلی از محاسبات Edge برای درک شرایط یک کارخانه خاص استفاده کرد و از یادگیری ماشین برای پیش‌ بینی نگهداری و از هوش مصنوعی در مدیریت کیفیت بهره برد.

 

 نمونه‌هایی از موفقیت تحول دیجیتال در کسب‌ و کار

تحول دیجیتال می‌تواند به اشکال مختلفی انجام شود، اما معمولاً در یک یا چند حوزه شامل دیجیتالی‌ کردن تجربه مشتری، ایجاد فرصت‌های جدید در بازار، توانمند سازی نوآوری و افزایش کارایی عملیاتی رخ می‌دهد. در اینجا چند مثال برجسته از موفقیت در تحول دیجیتال آورده شده است:

۲.Capital One

بانک کپیتال وان، یادگیری ماشین را به بخش جدایی‌ ناپذیر برنامه تحول دیجیتال خود تبدیل کرده است. این بانک از یادگیری ماشین برای بررسی ناهنجاری‌ها در خطوط مختلف تجاری، تشخیص کلاهبرداری کارت اعتباری و بهبود تولید تقاضا استفاده می‌کند.

  1. Toyota Motor North America (TMNA)

تویوتا پس از چندین سال استفاده از رایانش ابری AWS، بسیاری از فرآیندهای دستی مربوط به تهیه ابر و درخواست‌های توسعه ‌دهندگان را خودکار کرد. صرفه ‌جویی در هزینه‌ها به TMNA اجازه داد تا سرمایه ‌گذاری‌های خود در داده ‌پردازی و تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها را افزایش دهد.

  1. Domino’s Pizza

شرکت پیتزا دومینو با راه‌ اندازی خدمات نوآورانه مبتنی بر فناوری، مانند ردیاب دومینو و فناوری‌های موبایل، خدمات خود را برای عصر دیجیتال متحول کرد. این تغییرات موجب رشد چشمگیری در یک دهه گذشته شد.

۳.Nespresso

سازنده دستگاه‌های قهوه نسپرسو، سیستم مدیریت ارتباط با مشتری مبتنی بر ابر را پیاده ‌سازی کرده که به مشتریان دسترسی به چندین کانال (Omnichannel) برای خرید و خدمات مشتری ارائه می‌دهد. مشتریان می‌توانند از طریق وب‌ سایت، دستگاه‌های موبایل یا فروشگاه‌های فیزیکی با شرکت ارتباط برقرار کنند.

 مراحل پیاده‌ سازی تحول دیجیتال

برای پیاده‌ سازی موفقیت ‌آمیز تحول دیجیتال، سازمان‌ها باید یک برنامه ‌ریزی دقیق و چند مرحله‌ای داشته باشند. در ادامه به برخی از مراحل کلیدی پیاده سازی تحول دیجیتال اشاره می‌کنیم:

مراحل پیاده‌ سازی تحول دیجیتال

. ارزیابی نیازها: قبل از شروع فرآیند تحول دیجیتال، سازمان‌ها باید نیازهای خود را شناسایی کنند و به‌ دقت وضعیت کنونی خود را ارزیابی کنند.

  1. ۲. تعیین استراتژی دیجیتال: تعیین یک استراتژی دیجیتال متناسب با اهداف سازمان، کلید موفقیت در این مسیر است.
  2. انتخاب فناوری‌های مناسب: بر اساس استراتژی تعیین شده، باید فناوری‌های مناسب انتخاب و پیاده‌ سازی شوند.
  3. مدیریت تغییرات سازمانی: برای موفقیت در تحول دیجیتال، تغییرات سازمانی باید به ‌خوبی مدیریت شوند و تیم‌های مختلف در این فرآیند همراه شوند.
  4. پایش و ارزیابی نتایج: پس از پیاده ‌سازی، ارزیابی عملکرد و نتایج به ‌دست ‌آمده اهمیت زیادی دارد. سازمان‌ها باید به‌ طور مستمر فرآیندهای خود را بهبود دهند و از بازخوردهای کارکنان و مشتریان بهره‌ برداری کنند.

در این فرآیند، مدیران اجرایی باید توانایی‌های فعلی سازمان را، از مهارت‌های کارکنان گرفته تا زیرساخت فناوری موجود، ارزیابی کنند و برنامه‌ای برای کسب توانایی‌های اضافی مورد نیاز تدوین کنند.

اهمیت فرهنگ تحول دیجیتال

ایجاد فرهنگ تحول دیجیتال یکی از مهمترین وظایف برای سازمان‌هایی است که در مسیر تغییرات بنیادی قرار دارند. رهبران باید فرهنگی را ایجاد کنند که در آن بهبود مستمر به یک عادت تبدیل شود و همه کارکنان آماده پذیرش تغییرات باشند.

بدون توجه به این نیازهای فرهنگی مهم، یک سازمان ممکن است به مدرن‌ سازی برخی فرآیندها، مانند سفارش مواد اولیه، پرداخت‌ها یا مدیریت موجودی‌ها دست یابد. اما نمی تواند چگونگی عملکرد خود یا آنچه که به ذینفعان ارائه می‌دهد را متحول کند.

رهبران کسب‌ و کار باید سازمان‌های چابکی ایجاد کنند که بتوانند با تغییرات و عدم قطعیت به‌ عنوان ویژگی‌های دائمی کسب و کار کنار بیایند. با انجام این کار، سازمان ها بهتر قادر خواهند بود تا با تحولات سریع در حال ظهور، مانند نسل جدید هوش مصنوعی (AI) مواجه شوند.

هوش مصنوعی در حال تغییر چشم ‌انداز تحول دیجیتال است و نحوه عملکرد کسب‌ و کارها را متحول می‌کند.

تیم تحول دیجیتال و نقش‌های کلیدی آن

ساختن یک تیم مناسب برای اجرای پروژه‌های تحول دیجیتال، مهم‌ترین بخش از یک استراتژی موفق است. این فرآیند با رهبرانی آغاز می‌شود که معمولاً در سطح مدیران اجرایی (C-level) قرار دارند و بر بودجه نفوذ دارند. معمولاً مدیرعامل (CEO) شخصی را برای هدایت تحول دیجیتال منصوب می‌کند.

در برخی شرکت‌ها، این مسئولیت بر عهده مدیر دیجیتال (CDO) است یا فردی به ‌طور خاص برای این پروژه استخدام می‌شود. در برخی موارد دیگر، این مسئولیت ممکن است بر عهده مدیر ارشد فناوری اطلاعات (CIO)، مدیر ارشد فناوری (CTO) یا مدیر ارشد عملیات (COO) باشد که در کنار وظایف دیگرشان، هدایت پروژه تحول دیجیتال را نیز برعهده دارند.

علاوه بر این، برخی از سازمان‌ها شروع به استخدام مدیران ارشد هوش مصنوعی (Chief AI Officers) کرده‌اند تا استراتژی‌های مربوط به هوش مصنوعی را مدیریت کنند. تیم فناوری اطلاعات (IT) مسئولیت‌های قابل توجهی در انتخاب، پیاده ‌سازی و مدیریت فناوری‌هایی که به اجرای پروژه‌های تحول دیجیتال کمک می‌کنند، برعهده دارد.

نقش‌های کلیدی فناوری اطلاعات در تحول دیجیتال شامل موارد زیر است:

نقش‌های تیم تحول دیجیتال
  1. معماران ابری (Cloud Architects)

مسئول طراحی و مدیریت زیرساخت‌های ابری که بخش حیاتی تحول دیجیتال است.

  1. معماران داده (Data Architects)

نقش مهمی در ساختاردهی داده‌ها و مدیریت اطلاعات ایفا می‌کنند، که پایه و اساس تصمیم ‌گیری‌های هوشمند در سازمان‌ها است.

  1. مدیران محصول دیجیتال (Digital Product Managers)

این افراد مسئولیت نظارت بر توسعه محصولات دیجیتال جدید و اطمینان از همخوانی آن‌ها با استراتژی تحول دیجیتال را بر عهده دارند.

  1. مدیران امنیت اطلاعات (InfoSec Leaders)

امنیت اطلاعات نقش حیاتی در پروژه تحول دیجیتال دارد و این افراد مسئول محافظت از داده‌ها و سیستم‌ها هستند.

  1. اساتید اسکرام (Scrum Masters)

وظیفه آن‌ها مدیریت متدلوژی چابک و اطمینان از اجرای روان پروژه‌های فناوری در سازمان است.

  1. یکپارچه ‌سازان سیستم‌ها (Systems Integrators)

این نقش شامل ترکیب سیستم‌های مختلف برای اطمینان از عملکرد هماهنگ آن‌ها در سازمان است.

  1. مهندسان تجربه کاربری (UX Engineers)

این مهندسان مسئول طراحی و بهینه ‌سازی تجربه کاربری برای مشتریان و کارکنان هستند تا اطمینان حاصل شود که محصولات و خدمات دیجیتال، کاربر پسند و مؤثر هستند.

    چگونه بازده سرمایه ‌گذاری (ROI) در تحول دیجیتال را اندازه‌ گیری کنیم؟

    تحول دیجیتال یک پروژه گسترده و در حال پیشرفت است که نقطه پایان مشخصی ندارد؛ معمولاً شامل چندین پروژه مداوم است که نیاز به سرمایه ‌گذاری در فناوری‌های جدید، مهارت‌های جدید، فرهنگ کاری به‌ روزرسانی ‌شده و حتی تغییرات سازمانی دارد.

    با این حال، سازمان‌ها می‌توانند عملکرد خود را در مسیر تحول دیجیتال اندازه‌ گیری کرده و ارزیابی کنند که آیا سرمایه ‌گذاری‌های آن‌ها بازدهی دارد یا خیر. مدیران می‌توانند بازده سرمایه‌ گذاری (ROI) تحول دیجیتال را مشابه با پروژه‌های سنتی اندازه ‌گیری کنند. مراحل انجام این کار شامل موارد زیر است:

    1. شناسایی مشکل یا فرصت تجاری

    هدف از پروژه تحول دیجیتال باید به‌ وضوح تعریف شود.

    1. تعیین اهدافی که پروژه باید به آن‌ها پاسخ دهد

    تعریف دقیق اهداف پروژه به سازمان‌ها کمک می‌کند تا منابع خود را به ‌طور مؤثر تخصیص دهند و پیشرفت را بسنجند.

    1. شناسایی هزینه‌ها و مؤلفه‌های مورد نیاز برای تحقق پروژه

    محاسبه تمامی هزینه‌های مرتبط با پروژه، از جمله هزینه‌های فناوری، نیروی انسانی و آموزش ضروری است.

    1. تعیین معیارهای ارزش ‌آفرین (Value Metrics)

    این معیارها نشان می‌دهند که چگونه سرمایه‌ گذاری‌های دیجیتال منجر به بازدهی می‌شوند.

    1. تعیین چارچوب زمانی پروژه و محاسبه ROI

    باید بازده مالی پروژه به‌ دقت سنجیده شود تا اطمینان حاصل شود که پروژه به اهداف تجاری دست پیدا کرده است. توانایی نمایش بازده مالی قوی از پروژه‌های تحول دیجیتال در محیط تجاری، به ‌ویژه برای رقابت بر سر بودجه و منابع، اهمیت بیشتری خواهد یافت.

     تأثیر همه‌گیری COVID-19 بر تحول دیجیتال

    همه‌گیری COVID-19 به تحول دیجیتال سرعت بخشید. سازمان‌ها مجبور شدند بسیاری از تعاملات خود را به صورت مجازی انجام دهند. استفاده گسترده از فناوری‌های بدون تماس، افزایش تمایل به سیستم‌های خودکار و ایجاد پلتفرم‌های تجارت الکترونیک، از جمله تغییراتی بودند که در دوران این پاندمی به وجود آمدند.

     آینده تحول دیجیتال

    ظهور هوش مصنوعی مولد (Generative AI) و پذیرش سریع آن توسط بسیاری از سازمان‌ها، چشم‌ انداز تحول دیجیتال را دگرگون خواهد کرد. در سال‌های آینده، احتمالاً تحول دیجیتال و هوش مصنوعی به ‌طور فزاینده‌ای با یکدیگر در هم تنیده خواهند شد. در نهایت، مرز بین این دو ممکن است به‌ قدری محو شود که تحول دیجیتال به تحول هوش مصنوعی تبدیل شود.

    این تغییرات بر اهداف تحول دیجیتال و ابزارهای دستیابی به این اهداف تأثیر خواهد. در نهایت، تحول دیجیتال یک فرآیند مستمر است و سازمان‌ها باید به طور مداوم استراتژی‌های خود را بررسی و به روزرسانی کنند تا در دنیای دیجیتال پایدار و موفق باقی بمانند.

    گیمیفیکیشن چیست؟

    گیمیفیکیشن چیست؟

    گیمیفیکیشن چیست؟ Gamification یا “بازی ‌وار سازی”، “بازی ‌آفرینی” یا “بازی ‌گونه ‌سازی”  استراتژی است که عناصر سرگرم ‌کننده و جذاب بازی‌ها را در زمینه‌های غیر بازی به کار می‌گیرد تا مشارکت را افزایش داده و رفتارهای خاصی را ترغیب کند. این رویکرد از طراحی و ویژگی های بازی، مانند نشان‌ها، تابلوهای امتیازات، امتیازها و پاداش‌ها، برای تشویق به مشارکت فعال و لذت ‌بخش کردن وظایف استفاده می‌کند.

    زمینه های مختلفی مانند آموزش، بازاریابی، آموزش کارکنان، سلامت، بهزیستی و جذب مشتری از Gamification استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، برنامه‌های آموزشی ممکن است از گیمیفیکیشن برای جذاب‌تر کردن یادگیری برای دانش‌آموزان استفاده کنند. در حالی که کسب‌ و کارها ممکن است از آن برای بهبود عملکرد کارکنان، تشویق به وفاداری مشتریان، یا پاداش دادن به کارکنان و مشتریان بهره ببرند. موفقیت در گیمیفیکیشن نیازمند درک مخاطبان هدف، انگیزه‌های آن‌ها و زمینه‌ای است که استراتژی در آن به کار گرفته می‌شود.

    نمونه هایی از بازی وار سازی را در زیر می بینید:

    یکی از ساده‌ترین نمونه‌های بازی ‌آفرینی را در زمان قطع شدن اینترنت در مرورگر گوگل کروم

    نمونه های Gamification

    یکی از نمونه‌های بازی ‌گونه ‌سازی در فروش و بازاریابی 

    نمونه های گیمنیفیکیشن

     یکی از موفق‌ترین نمونه‌های بازی ‌سازی، که در آن پله‌های ایستگاه مترو در چند شهر بزرگ دنیا با عبور افراد صدای پیانو می‌دادند.

    نمونه های گیمنیفیکیشن

    یکی از نمونه‌های بازی ‌آفرینی در زمان انتظار برای تاکسی اینترنتی

    نمونه های گیمنیفیکیشن

    در مورد تاریخچه گیمیفیکیشن بیشتر بدانید: تاریخچه گیمیفیکیشن

     

    گیمیفیکیشن چگونه کار می‌کند؟ عناصر طراحی بازی در Gamification

    عناصر مختلف طراحی بازی در Gamification استفاده می شود تا تجربه‌های سرگرم کننده و تعاملی برای کاربران ایجاد کند. این عناصر عبارتند از:

    عناصر بازی در گیمیفیکیشن
    1. امتیازها و نشان‌ها: پاداش دادن به کاربران برای دستاوردها و پیشرفت‌ها، که انگیزه آن‌ها را برای ادامه مشارکت افزایش می‌دهد.
    2. تابلوهای امتیازات: نمایش رتبه ‌بندی کاربران برای ایجاد حس رقابت و تشویق به بهبود عملکرد.
    3. نمایش پیشرفت و سطوح: ارائه مراحل مختلف برای کاربران که حس رشد و تسلط را تقویت کرده و ادامه مشارکت را تشویق می‌کند.
    4. پاداش‌ها و مشوق‌ها: در نظر گرفتن پاداش‌های مجازی یا واقعی برای تشویق به انجام وظایف و افزایش مشارکت.
    5. نقش‌ آفرینی: افزودن داستان یا روایت به وظایف برای معنادارتر کردن آن‌ها و ایجاد ارتباط احساسی.
    6. آواتارها: ایجاد نمایشی بصری از کاربر برای افزایش تعامل و احساس مالکیت.
    7. هم‌ تیمی‌ها: ویژگی‌هایی مانند اشتراک‌ گذاری اجتماعی، چالش‌های چندنفره و فعالیت‌های همکاری، همکاری تیمی را تشویق می‌کنند و تجربه‌ای جذاب‌تر و لذت‌بخش‌تر ایجاد می‌کنند.

    مزایا و معایب گیمیفیکیشن چیست؟

    مزایا و معایب گیمیفیکیشن

    مزایای گیمیفیکیشن

    بازی وار سازی مزایای کلیدی در زمینه‌های مختلف ارائه می‌دهد:

    1. افزایش مشارکت: لذت ‌بخش، تعاملی و پاداش‌ دهنده بودن وظایف، مشارکت کاربران را افزایش می‌دهد.
    2. انگیزه و تغییر رفتار: با ارائه مشوق‌ها و بازخورد مثبت، رفتارهای مطلوب را ترغیب می‌کند.
    3. بهبود یادگیری و حفظ اطلاعات: تجربه یادگیری را تعاملی‌تر و لذت بخش تر می‌کند. با گنجاندن ویژگی های بازی در مواد آموزشی، دانش‌آموزان بیشتر تمرکز می‌کنند و اطلاعات را بهتر حفظ می‌کنند.
    4. تعامل اجتماعی و همکاری: از طریق ویژگی‌هایی مانند تابلوهای امتیازات و چالش‌های چند نفره، تعامل اجتماعی را تقویت می‌کند.
    5. داده‌ها و تحلیل‌ها: داده‌های ارزشمندی درباره رفتار و عملکرد کاربران فراهم می‌کند. این داده‌ها می‌توانند برای بهینه ‌سازی تجربه بازی، شخصی ‌سازی محتوا و اطلاع ‌رسانی استفاده شوند.
    6. افزایش وفاداری به برند و رضایت مشتری: از طریق پاداش‌ها و تجربه‌های شخصی‌ سازی شده وفاداری به برند و رضایت مشتری  را افزایش می‌دهد.

    معایب گیمیفیکیشن

    با اینکه بازی ‌آفرینی در بسیاری از زمینه‌ها مؤثر است، دارای معایبی نیز می‌باشد:

    1. کمبود انگیزه درونی: وابستگی به پاداش‌های خارجی می‌تواند انگیزه درونی را تضعیف کند.
    2. تأکید بیش از حد بر رقابت: می‌تواند در افرادی که عملکرد خوبی ندارند دلسردی ایجاد کند.
    3. مشارکت سطحی: ممکن است کاربران بیشتر به کسب امتیاز و پاداش تمرکز کنند تا اینکه به‌ طور واقعی بر روی تجربه تمرکز کنند .
    4. مقاومت در برابر تغییر: برخی افراد گیمیفیکیشن را اجباری یا دستکاری ‌کننده می دانند. برای غلبه بر این مقاومت، باید به ‌طور مؤثر مزایا و ارزش بازی ‌آفرینی را توضیح داد.
    5. چالش‌های طراحی و پیاده‌سازی: طراحی تجربیات مؤثر نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و توجه به ترجیحات کاربران دارد. سیستم‌های Gamification با تجربه دیجیتال ضعیف ممکن است کاربران را جذب نکنند یا به نتایج مطلوب نرسند.

    کاربردهای Gamification

    صنایع و حوزه های گوناگون گیمیفیکیشن را با موفقیت پیاده‌ سازی کرده اند. کاربردهای گیمیفیکیشن شامل موارد زیر است:

    آموزش و مشارکت کارکنان

    بازی وار سازی در بهبود آموزش‌های محیط کار و افزایش مشارکت کارکنان مؤثر بوده است. شرکت‌هایی مانند Deloitte و IBM از برنامه‌های آموزشی گیمیفیکیشن برای افزایش حفظ دانش، تشویق به همکاری و انگیزه دادن به کارکنان برای تکمیل ماژول‌های آموزشی استفاده کرده‌اند.

    آموزش و یادگیری آنلاین

    پلتفرم‌های یادگیری مانند Duolingo و Khan Academy از گیمیفیکیشن برای افزایش تعامل و حفظ اطلاعات استفاده می‌کنند. پلتفرم‌های یادگیری بازخورد فوری، ردیابی پیشرفت و پاداش‌ها را برای انگیزه دادن به دانش‌آموزان فراهم می‌کنند.

    جمع‌آوری کمک‌های مالی و منابع

    کمپین‌های جمع‌آوری کمک‌های مالی از تکنیک‌های بازی ‌آفرینی برای تشویق به مشارکت استفاده می‌کنند. عناصر بازی ‌آفرینی محیطی رقابتی و پاداش‌دهنده ایجاد می‌کنند و افراد را تشویق می‌کنند که درگیر شوند، همکاری کنند، ایده‌ها را به اشتراک بگذارند و از اهداف حمایت کنند.

    بازاریابی و جذب مشتری

    شرکت‌هایی مانند مک‌ دونالد، نایکی و استارباکس از بازی ‌آفرینی برای افزایش مشارکت و وفاداری مشتریان استفاده می‌کنند. این برنامه‌ها شامل سیستم‌های امتیازدهی، نشان‌ها و پاداش‌ها هستند.

     

    سلامت و بهزیستی

    اپلیکیشن‌هایی مانند Fitbit و MyFitnessPal از عناصر بازی برای تشویق افراد به فعالیت بدنی و اتخاذ سبک زندگی سالم‌تر استفاده می‌کنند. این رویکرد کاربران را تشویق می‌کند تا فعال بمانند و انتخاب‌های سالم‌تری داشته باشند.

    بهره‌وری و مدیریت وظایف

    برنامه هایی مانند Asana و Trello از عناصر بازی برای افزایش بهره‌وری و سازماندهی بهتر وظایف استفاده می‌کنند. با گنجاندن عناصری مانند دستاوردها، نوارهای پیشرفت و تابلوهای امتیازات، این اپلیکیشن‌ها انجام وظایف را لذت ‌بخش ‌تر می‌کنند و حس موفقیت را به کاربران ارائه می‌دهند.

    کاربرد گیمیفیکیشن در کسب و کار

     

    استراتژی‌های Gamification می‌توانند ابزار قدرتمندی در محیط کار برای افزایش مشارکت، بهره‌وری و انگیزه کارکنان باشند. روش‌های زیر برای استفاده از گیمیفیکیشن در محیط کار وجود دارد:

    کاربرد گیمیفیکیشن در کسب و کار
    • تعیین اهداف: استفاده از سیستم‌های گیمیفیکیشن برای تعیین اهداف و پاداش دادن به پیشرفت و دستاوردها.
    • آموزش و توسعه: برنامه‌های آموزشی گیمیفیکیشن یادگیری را جذاب‌تر و تعاملی‌تر می‌کنند. این برنامه‌ها اغلب شامل آزمون‌ها و تابلوهای امتیازات برای انگیزه دادن به کارکنان جهت تکمیل ماژول‌های آموزشی هستند.
    • همکاری و کار تیمی: سیستم‌های بازی، همکاری و رقابت سالم میان کارکنان را با چالش‌های تیمی و اهداف تیمی چندنفره تقویت می‌کنند.
    • مدیریت عملکرد: ردیابی و پاداش دادن به عملکرد کارکنان با استفاده از تابلوهای امتیازات و مشوق‌ها.
    • شناخت و پاداش: انگیزه‌ دادن و تقویت رفتارهای مطلوب با پاداش و امتیاز به کارکنان .

     

    بهترین روش‌های پیاده ‌سازی گیمیفیکیشن

    برای پیاده‌سازی موفق گیمیفیکیشن، باید از  بهترین روش‌ها و راهنماها استفاده کرد. مهم‌ترین آنها عبارتند از:

    روش‌های پیاده‌ سازی گیمیفیکیشن
    1. تعریف اهداف واضح: اهداف و کاربردهای گیمیفیکیشن باید به ‌وضوح تعریف شوند. همچنین، رفتارها و نتایج مورد نظر باید با فرهنگ کلی کسب ‌و کار و اهداف آن همسو باشند
    2. درک مخاطبان هدف: ترجیحات، انگیزه‌ها و نیازهای مخاطبان هدف باید در هنگام ایجاد و پیاده‌ سازی سیستم در نظر گرفته شوند. تجربه گیمیفیکیشن باید با علایق و انتظارات مخاطبان هدف منطبق باشد.
    3. ارائه پاداش‌های معنادار: پاداش‌ها در یک سیستم بازی باید برای مخاطبان ارزشمند باشند. اطمینان حاصل کنید که این پاداش‌ها با رفتارهای مورد نظر همسو بوده و حس دستاورد را فراهم کنند.
    4. طراحی تجربه کاربری : عناصر بازی باید دارای تجربه کاربری روان و قابل فهم باشد. دستورالعمل‌ها و بازخوردهای واضح به این جنبه کمک می‌کنند.
    5. به‌روزرسانی و تکامل منظم: با به‌روزرسانی منظم محتوا، افزودن چالش‌های جدید و معرفی ویژگی‌های جدید، تجربه گیمیفیکیشن را تازه و جذاب نگه دارید. این کار مانع از خسته شدن و عدم مشارکت کاربران می‌شود.

    مثال‌هایی از گیمیفیکیشن

    اصول طراحی بازی که پشت یک محصول یا تجربه موفق قرار دارند، اغلب برای کاربر ناپیدا هستند. افرادی که یک ورودی ویکی‌پدیا را ویرایش می‌کنند یا برای خرید یک آیتم در eBay مزایده می‌گذارند، نمی دانند که در حال بازی کردن هستند. یکی از متخصصین این حوزه نوشت: “بهترین طراحی‌ها آن‌هایی هستند که کاربر از وجودشان آگاه نیست”.

    در اینجا هشت مورد از کاربردهای گیمیفیکیشن آمده است:

    1. Duolingo ارائه امتیاز برای درس‌های روزانه
    2. Peloton جدول امتیازات برای بهبود عملکرد
    3. Greenlight امتیاز دادن برای پس‌انداز پول
    4. Headspace تشویق برای استفاده روزانه
    5. Superhuman میانبرها برای رسیدن به صفر در صندوق ورودی
    6. Starbucks جوایز برای خریدهای مکرر
    7. LinkedIn نوار پیشرفت برای تکمیل پروفایل
    8. Ambition مسابقات برای اهداف فروش

    اگر مایلید درباره ی گیمیفیکیشن بیشتر بدانید ، پیشنهاد می کنم مطلب زیر را مطالعه بفرمائید:

    تاریخچه گیمیفیکیشن: چگونه گیمیفیکیشن جهان را تسخیر کرد؟

    تاریخچه گیمیفیکیشن: چگونه گیمیفیکیشن جهان را تسخیر کرد؟

    تاریخچه گیمیفیکیشن: چگونه گیمیفیکیشن جهان را تسخیر کرد؟

    ی بررسی تاریخچه گیمیفیکیشن و تاثیر آن در جهان ابتدا باید با مفهوم گیمیفیکیشن  آشنا شویم. گیمیفیکیشن (Gamification) یا بازی سازی (که گاهی هم به بازی آفرینی ترجمه می‌شود) به  استفاده از عناصر و اصول طراحی بازی در فعالیت‌های غیر بازی گفته می‌شود. به عنوان مثال امتیازات، سطوح، ماموریت‌ها، نشان‌ها، تابلوهای امتیازات، حلقه‌های تقویتی و سایر مواردی که به بازی ها مربوط می شود.

    در حال حاضر گیمیفیکیشن به عنوان یک ابزار برای تحول در آموزش، کار، بهداشت، تناسب اندام و بسیاری از جنبه‌های دیگر زندگی مطرح است.بازی سازی از تکنیک‌های رفتارگرایی برای تغییر رفتار و انگیزه دادن به افراد استفاده می‌کند. این تکنیک‌ها به شکل جذاب و بازی‌ گونه‌ای ارائه می‌شود که برای کاربران جذاب‌تر و پذیرفتنی‌تر باشد.

    تاریخچه گیمیفیکیشن

    چگونه Gamification تقریباً در هر بخشی از زندگی ما نفوذ کرد؟ پاسخ ساده‌ای وجود ندارد. اما وقتی به دوره‌ای که این ایده در آن شکل گرفت نگاه می‌کنیم، علت بیشتر مشخص می شود.

    نیک پلینگ در سال ۲۰۰۲ اصطلاح Gamification را ابداع کرد، اما مفهوم استفاده از عناصر بازی در زمینه‌های غیر بازی، مانند برنامه‌های وفاداری و سیستم‌های پاداش مشتریان، از مدت‌ها قبل وجود داشته است.

    محبوبیت بازی‌های ویدیویی و جذب بازی‌های ویدیویی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ، علاقه به استفاده از عناصر بازی در سایر حوزه‌ها را برانگیخت.

     در اوایل دهه ۲۰۰۰ با موفقیت‌های اولیه گیمیفیکیشن، شرکت‌هایی مانند نایکی و استارباکس شروع به گنجاندن گیمیفیکیشن در کمپین‌های بازاریابی و برنامه‌های وفاداری خود کردند. این تلاش‌ها آغاز پذیرش گسترده گیمیفیکیشن در صنایع مختلف بود.

    اواخر دهه ۲۰۰۰ و اوایل دهه ۲۰۱۰، نقطه اوج خوش‌ بینی به توانایی فناوری در حل مشکلات بشری بود. افراد فکر می‌کردند که انسان بالاخره توانسته است مشکلات سخت را حل کند و فناوری قرار است به ما در این راه کمک کند.

    همچنین در این دوره قوانین ۱۰,۰۰۰ ساعت موفقیت، هفته کاری چهار ساعته، خرد جمعیت، نظریه نوج و بسیاری دیگر از نظریه‌های بسیار ساده‌ انگارانه (یا اغلب، کاملاً غلط) درباره نحوه کار انسان‌ها، اینترنت و جهان تولید شد.

     این خوش‌ بینی تکنولوژیک باعث شد که بسیاری از ایده‌های ساده‌ انگارانه و سطحی مانند گیمیفیکیشن به سرعت پذیرفته و به کار گرفته شوند.

     با ظهور گوشی‌های هوشمند، رسانه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های موبایل، سرعت پذیرش و محبوبیت گیمیفیکیشن افزایش یافت.

    در سال های اخیر، گیمیفیکیشن با پیشرفت‌های هوش مصنوعی، واقعیت مجازی (VR)، واقعیت افزوده و فناوری‌های تعاملی همچنان به تکامل و گسترش خود ادامه داده است. این فناوری‌ها امکانات جدیدی برای ایجاد تجربیات گیمیفیکیشن تعاملی و غوطه‌ ور، مانند متاورس، ارائه می‌دهند.

    Gamification به تدریج به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شد. از اپلیکیشن‌های تناسب اندام گرفته تا برنامه‌های آموزشی و حتی محیط‌های کاری. اما این روند همیشه بدون چالش و نقد نبوده است. منتقدانی مانند ایان بوگست و آدریان هون با تأکید بر جنبه‌های سطحی و کنترل ‌گرانه گیمیفیکیشن، هشدار داده‌اند که این مفهوم بیشتر به عنوان ابزاری برای اجبار و کنترل استفاده می‌شود تا بهره‌گیری واقعی از جذابیت‌های بازی‌ها.

    در نهایت، موفقیت یا شکست بازی سازی به نحوه استفاده و پیاده ‌سازی آن بستگی دارد. اگر بتوانیم به جای تمرکز بر امتیازات و نشان‌ها، بر جنبه‌های عمیق‌تر و انگیزه‌ بخش بازی‌ها تمرکز کنیم، شاید بتوانیم از پتانسیل واقعی این مفهوم بهره ‌برداری کنیم.

    در شکل زیر اینفوگرافی تاریخچه گیمیفیکیشن نمایش داده شده است.

    اینفوگرافی تاریخچه گیمیفیکیشن

    اگر مایلید درباره ی گیمیفیکیشن بیشتر بدانید،پیشنهاد می کنم مطلب زیر را مطالعه بفرمائید:

    گیمیفیکیشن چیست؟ – کاربردها و پیاده سازی به زبان ساده 

    چرا ما به گیمیفیکیشن جذب شدیم؟

    هر بازیکن بازی‌های ویدیویی حتما این فکر از ذهنش خطور کرده :” چه می‌ شد اگر تمرکزی که در بازی‌های مجازی تجربه می‌کنم، در دنیای واقعی نیز قابل اعمال بود؟”

    این سوال اغلب در طول انجام وظایف چالش‌ برانگیز یا کسل ‌کننده در دنیای واقعی، مثل نوشتن مقالات یا انجام مالیات‌ها، مطرح می‌شود. به طور کلی زندگی و انجام وظایف کاری سخت است. بازی‌های ویدیویی نیز سخت هستند.

     بنابراین باید نکتهً جادویی در بازی ها وجود داشته باشد که سبب ایجاد تمرکز و تصمیم‌ گیری های به موقع و درست می شود. در اواخر دهه ۲۰۰۰ این پدیده توسط مشاوران، راهنماهای استارتاپی و طراحان بازی ، کلیدی برای باز کردن پتانسیل واقعی انسانی ما شد.

    طراح بازی، جین مک‌ گونیگال، در سخنرانی TED خود در سال ۲۰۱۰ با عنوان “بازی‌ها می‌توانند دنیای بهتری بسازند”، این حالت درگیرانه را “بهره ‌وری خوشایند” نامید.

    او گفت: “دلیل اینکه بازیکن متوسط بازی World of Warcraft به طور متوسط ۲۲ ساعت در هفته بازی می‌کند، این است که می‌دانیم وقتی بازی می‌کنیم، در واقع از کار سخت نسبت به استراحت یا وقت گذرانی، خوشحال‌تریم . ما می‌دانیم که انسان‌ها برای انجام کارهای سخت و معنی‌ دار بهینه شده‌اند. و بازیکنان همیشه مایل به کار سخت هستند.”

    توصیه اصلی مک‌ گونیگال این بود:” با شبیه ‌سازی دنیای واقعی در یک بازی ویدیویی، می‌توانیم بهره‌ وری خوشایند میلیون‌ها نفر را مهار کرده و آن را به سمت برخی از مشکلات بزرگ بشری مانند فقر، چاقی و تغییرات اقلیمی، هدایت کنیم.”

     جزئیات دقیق چگونگی دستیابی به این هدف کمی مبهم بود . آیا باید بیشتر بازی کنید؟ اما هدف مک‌ گونیگال واضح بود: “هدف من برای دهه آینده این است که تلاش کنم نجات جهان در دنیای واقعی به همان اندازه آسان باشد که نجات جهان در بازی‌های آنلاین آسان است.”

    تبدیل گیمیفیکیشن به ابزاری برای کنترل و انحراف

    با توجه به استفاده از موضوع “نجات جهان” در داستان‌های بازی‌های ویدیویی، فرضیه اساسی گیمیفیکیشن به این موضوع اشاره دارد که: دنیای واقعی به اندازه کافی جذاب و انگیزه ‌بخش نیست و اغلب ما را خوشحال نمی‌کند.

     بازی سازی وعده می‌دهد که این نقص را با ایجاد یک واقعیت جدید رفع می کند. این واقعیت جدید، بخش‌های کسل‌ کننده، سخت و افسرده‌ کننده زندگی را به چیزی سرگرم ‌کننده و الهام ‌بخش تبدیل می‌کند. مطالعه برای امتحانات، انجام کارهای خانگی، نخ دندان کشیدن، ورزش کردن، یادگیری زبان جدید، هیچ محدودیتی برای وظایفی که می‌توانند به بازی تبدیل شوند وجود ندارد و همه چیز در دنیای واقعی بهتر می‌شود.

    امروزه به طور غیرقابل انکار، ما در دنیایی گیمیفای شده زندگی می‌کنیم. ما برای بستن حلقه‌های رنگی و کسب نشان‌های دستاورد در ساعت‌های هوشمندمان بلند می‌شویم و حرکت می‌کنیم؛ مدیتیشن می کنیم؛  می خوابیم تا باتری‌های بدنمان را شارژ کنیم؛ درختان مجازی می‌کاریم تا بهره ‌وری بیشتری داشته باشیم؛ و به دنبال “لایک” و “کارما” در سایت‌های شبکه‌های اجتماعی هستیم و تلاش می‌کنیم تا از طریق سوایپ کردن، ارتباط اجتماعی برقرار کنیم.

    با این حال، با وجود تمام عناصر بازی‌ مانند که به زندگی‌ مان افزوده شده است، دنیای امیدوارکننده و همکارانه‌ای که Gamification بیش از یک دهه پیش وعده داده بود، همچنان به نظر دور از دسترس می ‌رسد. به جای آزادسازی ما از کسالت و به حداکثر رساندن پتانسیل ما، گیمیفیکیشن به ابزاری دیگر برای اجبار، انحراف و کنترل تبدیل شده است.

    جایگاه بازی های ویدئویی

    اضافه کردن بازی‌های ویدیویی به گیمیفیکیشن ، چیزی را به صنعت بازی داد که مدت‌ها به دنبال آن بود اما هرگز به دست نیاورده بود: مشروعیت.

    با وجود اینکه بازی طرفداران زیادی داشت و در حال رقابت با دو صنعت فیلم و موسیقی بود، ولی هنوز عمدتاً به عنوان یک تفریح بیهوده، اتلاف ‌کننده وقت و مشوق خشونت دیده می‌ شد.  گیمیفیکیشن همه این‌ها را تغییر داد.

    در سال ۲۰۲۳، بازار جهانی بازی‌های ویدیویی همچنان به تسلط خود بر سایر رسانه‌های جمعی ادامه داد (مبالغ به میلیارد دلار آمریکا).

    این دستاورد مسحورکننده بود. Gamification یک فعالیت مورد تمسخر را به عنوان نیرویی برای تغییرات مثبت و راهی برای بهتر کردن دنیای واقعی، باز تعریف کرد. در حالی که فراخوان‌های مشتاقانه برای “ساختن یک لایه بازی بر روی واقعیت” ممکن است امروز برای بسیاری از ما یک توهم بیشتر نباشد، این احساس در اواخر دهه ۲۰۰۰ بار معنایی منفی نداشت.

    با گیمیفیکیشن بازی‌ها بازتعریف فرهنگی شده بودند . همچنین مجموعه‌ای از فناوری‌های ارزان‌تر و سریع‌تر مانند  GPS، اینترنت موبایل، گوشی‌های هوشمند قدرتمند، ابزارها و خدمات وب در دسترس همگان قرار گرفته بود. بنابراین تمام مواد لازم برای صعود گیمیفیکیشن فراهم شد. به معنای واقعی کلمه، در سال ۲۰۱۰ دنیا آماده پذیرش Gamification بود. یا به بیان دیگر: گیمیفیکیشن ایده‌ای بود که کاملاً به زمان خود می‌خورد.

    او تأکید می‌کند که رویکردهای سطحی و اجباری بازی سازی نه تنها به بهبود بهره ‌وری و انگیزه کمک نمی‌کنند، بلکه می‌توانند به نتایج معکوس منجر شوند.

    هون یک منتقد بدون استدلال نیست. او یک عصب ‌شناس آموزش‌ دیده است که به حرفه طراحی و توسعه بازی تغییر مسیر داد. او یکی از سازندگان Zombies, Run!، یکی از محبوب‌ترین اپلیکیشن‌های بازی سازی شده برای تناسب اندام در جهان، است. هون معتقد است که بازی‌ها می‌توانند جنبه‌هایی از زندگی غیر بازی ما را بهره‌ مند و غنی کنند.

    هون معتقد است که Gamification باید به گونه‌ای طراحی شود که با نیازها و علاقه‌های افراد سازگار باشد و به شکلی اجباری و یکنواخت به همه تحمیل نشود. به همین دلیل، او با افزودن سطحی امتیازهای عمومی، تابلوهای امتیازات و مأموریت‌ها به فعالیت‌های روزمره و همچنین اشکال اجباری ‌تر گیمیفیکیشن که به محیط کار نفوذ کرده‌اند ، به شدت مخالف است.

    او تأکید می‌کند که رویکردهای سطحی و اجباری بازی سازی نه تنها به بهبود بهره ‌وری و انگیزه کمک نمی‌کنند، بلکه می‌توانند به نتایج معکوس منجر شوند. 

    نکته جالب توجه این است که استفاده‌های گسترده و متنوع از گیمیفیکیشن، انتقاد از این عمل را بسیار دشوار می‌کند. Gamification طی سال‌ها به شدت گسترده شده است. با تکامل این مفهوم، کاربردهای آن نیز تکامل یافته‌اند. از اپلیکیشن‌های دوستیابی که کاربران را ترغیب به ادامه سوایپ می‌کنند، تا مأموریت‌هایی که رانندگان خسته اوبر را وادار به انجام چند سفر دیگر می‌کنند و یا آرمان ‌شهر استفاده از گیمیفیکیشن برای نجات جهان.

    به دلیل عدم وجود یک تعریف ثابت برای گیمیفیکیشن، تفسیرهای متنوعی از آن وجود دارد.

    یک بازی درباره بازی کردن، خلاقیت، ابهام و شگفتی است. گیمیفیکیشن دقیقاً برعکس است: شناخته ‌شده، قابل نشان‌ دادن، قابل اندازه ‌گیری. Gamification درباره ‘چک‌ این’ کردن، ردیابی شدن و نظم بیشتری پیدا کردن است. این یک سیستم نظارت و انضباط است .

     از نظر مارگارت رابرتسون، طراح بازی، گیمیفیکیشن باید  “امتیازدهی” نامیده شود. او نوشت: “چیزی که ما در حال حاضر به عنوان Gamification می‌نامیم، در واقع فرآیند “گرفتن” چیزی است که کمترین اهمیت را در بازی‌ها دارد. امتیازات و نشان‌ها هیچ ارتباط نزدیک‌تری با بازی‌ها نسبت به وب ‌سایت‌ها، اپلیکیشن‌های تناسب اندام و کارت‌های وفاداری ندارند.”

    برای ایان بوگست، نویسنده و طراح بازی، کل مفهوم بازی سازی به یک ترفند بازاریابی تبدیل شده است.

    بوگست معتقد است که گیمیفیکیشن بیشتر به جای بهره‌گیری از جذابیت واقعی بازی‌ها، به عنوان ابزاری برای کنترل و متقاعد کردن استفاده می‌شود. او بر این باور است که برای بهره ‌برداری از قدرت واقعی بازی‌ها، باید به جنبه‌های عمیق‌تر و پیچیده‌تر آن‌ها پرداخته شود و نه اینکه صرفاً به جنبه‌های سطحی و قابل اندازه‌گیری آن‌ها اکتفا شود.

    آیا گیمیفیکیشن واقعا کارآمد است؟

    با توجه به تاریخچه Gamification ، مطمئناً اگر هیچ شواهدی از کارآمدی این استراتژی وجود نداشت، شرکت‌هایی مانند اپل، اوبر، استراوا، مایکروسافت، گارمین و دیگران محصولات و خدمات خود را گیمیفیکیشن نمی ‌کردند. پاسخ به این سوال، متأسفانه، بسیار آزاردهنده است: “بله کارآمد است”.

    از آنجا که بازی سازی بسیار فراگیر و متنوع است، سخت است که کارآمدی آن را به طور مستقیم و جامع ارزیابی کنیم. اما می‌توان با اطمینان گفت: گیمیفیکیشن جهان را نجات نداد. تغییرات اقلیمی، چاقی، فقر و جنگ هنوز وجود دارند. قدرت Gamification عمومی در این است که می‌تواند ما را به سمت رفتارهای خاصی هدایت کند یا از آن‌ها دور کند. با استفاده از رقابت (چالش‌ها و تابلوهای امتیازات)، پاداش‌ها (امتیازات و نشان‌های دستاورد) و بازخوردهای مثبت و منفی، می تواند اثر گذار باشد.

    در سال ۲۰۲۲ مطالعات بر روی نتایج نظریه نوج (nudge theory) نشان داد شواهد زیادی مبنی بر اینکه این نظریه واقعاً به تغییر رفتار کمک می‌کند، وجود ندارد. پس از آن تئوری تلنگر(نظریه نوج) اعتبار خود را در بین دانشگاهیان از دست داد. هرچند، راه های زیادی برای تلنگر زدن و رفتارهای زیادی برای اصلاح وجود دارد.

    واقعیت این است که هنوزافراد بسیاری هستند که به شدت انگیزه دارند تا حلقه‌های خود را ببندند، تاج‌های خواب خود را به دست آورند، یا به تعدادی از قدم‌های مضحکانه در فیت ‌بیت‌های خود برسند .

    در زمانی که بازی سازی مطرح شد، رفتارگرایانی مانند جان واتسون و بی‌اف اسکینر، رفتارهای انسانی (شامل افکار، اعمال، احساسات و عواطف) را به عنوان نتایج حالات ذهنی درونی یا فرآیندهای شناختی نمی دانستند. بلکه به عنوان نتیجه نیروهای خارجی می‌دیدند، نیروهایی که به راحتی قابل دستکاری بودند.

    نظریه شرطی‌ اسکینر، که پاداش‌هایی را برای تقویت مثبت رفتارهای خاص ارائه می‌دهد، شباهت زیادی به “بازی‌های مرکز تکمیل” آمازون دارد که پاداش‌هایی را برای ترغیب کارکنان به کار سخت‌تر، سریع‌تر و طولانی‌تر ارائه می‌دهد.

    گیمیفیکیشن همواره روشی برای القای رفتارهای خاص در افراد با استفاده از هویج و چماق مجازی بوده است.

    در سال ۲۰۲۲ مطالعات بر روی نتایج نظریه نوج (nudge theory) نشان داد شواهد زیادی مبنی بر اینکه این نظریه واقعاً به تغییر رفتار کمک می‌کند، وجود ندارد. پس از آن تئوری تلنگر(نظریه نوج) اعتبار خود را در بین دانشگاهیان از دست داد. هرچند، راه های زیادی برای تلنگر زدن و رفتارهای زیادی برای اصلاح وجود دارد.

    واقعیت این است که هنوزافراد بسیاری هستند که به شدت انگیزه دارند تا حلقه‌های خود را ببندند، تاج‌های خواب خود را به دست آورند، یا به تعدادی از قدم‌های مضحکانه در فیت ‌بیت‌های خود برسند .

    در زمانی که بازی سازی مطرح شد، رفتارگرایانی مانند جان واتسون و بی‌اف اسکینر، رفتارهای انسانی (شامل افکار، اعمال، احساسات و عواطف) را به عنوان نتایج حالات ذهنی درونی یا فرآیندهای شناختی نمی دانستند. بلکه به عنوان نتیجه نیروهای خارجی می‌دیدند، نیروهایی که به راحتی قابل دستکاری بودند.

    نظریه شرطی‌ اسکینر، که پاداش‌هایی را برای تقویت مثبت رفتارهای خاص ارائه می‌دهد، شباهت زیادی به “بازی‌های مرکز تکمیل” آمازون دارد که پاداش‌هایی را برای ترغیب کارکنان به کار سخت‌تر، سریع‌تر و طولانی‌تر ارائه می‌دهد.

    راه‌حل‌های ممکن

    بازی‌های ویدیویی می‌توانند آموزش دهند، سرگرم کنند، ارتباط اجتماعی را تقویت کنند، الهام‌بخش باشند و ما را ترغیب کنند که جهان را به شیوه‌های مختلف ببینیم.با این حال، برای بسیاری از ما، امروز این احساس وجود دارد که در حال بازی خسته ‌کننده‌ای هستیم که خودمان انتخاب نکرده‌ایم.

     این بازی ها فرض می‌کنند که رفتارهای ما می‌توانند با تزئینات دیجیتالی براق، رقابت مصنوعی مداوم و جوایز بی ‌معنی تغییر یابند. وعده می ‌دهند که ما را متناسب‌تر، شادتر و بهره‌ورتر کنند ، در حالی که در واقع در جهت منافع تجاری و اقتصادی سازندگانش خدمت می‌کنند.

    پس چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ با توجه به گستردگی و فراگیر بودن گیمیفیکیشن، انتقاد از آن در این مرحله کمی بی‌هدف به نظر می رسد، مانند مخالفت با سرمایه ‌داری. با این حال، وعده‌های انجام نشده Gamification ممکن است راهی برای نجات احتمالی را نشان دهند. اگر گیمیفیکیشن دنیا را به نسخه بدی از یک بازی ویدیویی تبدیل کرده است، شاید این لحظه مناسب باشد تا دوباره با دلیل اصلی عالی بودن بازی‌های واقعی آشنا شویم.

    بازی‌های واقعی به ما حس عاملیت، خلاقیت و آزادی می‌دهند. آن‌ها ما را تشویق می‌کنند که دنیای خود را بسازیم و داستان خود را بگوییم. به جای اینکه به جای NPCهایی که تنها برای پیشبرد خط داستانی دیگران وجود دارند، عمل کنیم، می‌توانیم یاد بگیریم که بازیگران اصلی زندگی خود باشیم. از این طریق، شاید بتوانیم از محدودیت‌های گیمیفیکیشن فعلی فراتر برویم و زندگی‌هایی با معنای بیشتر و کنترل بیشتر برای خود ایجاد کنیم.

    NPCها ماشین‌های ” Sisyphean” بازی‌های ویدیویی هستند، برنامه ‌ریزی شده‌اند تا به طور مداوم یک اسکریپت تعریف شده را دنبال کنند و هرگز سوال نپرسند یا از آن منحرف نشوند. NPC  در دنیای واقعی ، یعنی کسی که صرفاً از روی عادت عمل می‌کند، برای خود فکر نمی‌کند و قادر به گرفتن تصمیمات خودش نیست.

    نتیجه‌ گیری

    گیمیفیکیشن، با وجود تمام وعده‌ها و قابلیت‌هایی که دارد، همچنان یک ابزار پیچیده و دو لبه است. اگر به درستی و با هدف‌های واقعی و انسانی استفاده شود، می‌تواند به بهبود زندگی کمک کند. اما اگر به عنوان ابزاری برای کنترل و انحراف استفاده شود، می‌تواند به مشکلات بیشتری منجر شود. در نهایت، باید با دقت به نحوه استفاده از این فناوری‌ها نگاه کنیم و اطمینان حاصل کنیم که به جای خدمت به منافع تجاری، به بهبود واقعی زندگی افراد کمک ‌کنند.

    کاربردهای بلاکچین

    کاربردهای بلاکچین

    کاربردهای بلاکچین به مجموعه‌ ای از حوزه‌ ها و صنایع اشاره دارد که از این تکنولوژی برای بهبود فرآیندها، افزایش امنیت و شفافیت، کاهش هزینه‌ ها و افزایش بهره‌وری استفاده می‌ کنند.

    بلاکچین کاربردهای متعددی در حوزه های گوناگون دارد. از بانکداری و مالی تا کسب و کار و فعالیت‌ های مرتبط با دولت. فناوری بلاکچین بسیار انعطاف‌ پذیر است و می ‌تواند با توجه به نیازهای بخش‌ ها و صنایع مختلف شکل بگیرد. یکی از نیازهای اصلی در تمامی حوزه ها، ذخیره ‌سازی و نگهداری داده‌ های بزرگ است. فناوری بلاکچین امکان ذخیره ‌سازی این حجم عظیم داده ‌ها را به صورت امن فراهم می ‌کند. همچنین، بلاکچین قابلیت عملکرد مداوم و بدون توقف را فراهم می کند، به‌ طوری که حتی اگر یک گره شکست خورد، سیستم از طریق گره‌ های دیگر ادامه می ‌یابد و به ‌طور کلی متوقف نمی شود. کاربردهای مختلف بلاکچین به شرح زیر است:

    کاربردهای بلاکچین در حوزه بانکداری و مالی

    کاربردهای بلاکچین در حوزه بانکداری و مالی

    بانکداری و مالی کاربردهای متعددی دارد. یکی از نمونه‌های واقعی فناوری بلاکچین در این زمینه، RippleNet  است. RippleNet امکان انتقال سرمایه را بدون نیاز به شعبه‌های بانک، با هزینه کم و سرعت بالا فراهم می ‌کند. کاربردهای مختلف بلاکچین در بانکداری و مالی به شرح زیر است:

    1. پرداخت‌ های بین‌ المللی: در حال حاظر، پرداخت‌ های بین ‌المللی با دخالت برخی از نهادها، به ویژه بانک‌ ها ، انجام می ‌شوند. با کمک فناوری بلاکچین، پرداخت‌ ها می ‌توانند به راحتی از یک کشور به کشور دیگر انجام شوند بدون هیچ دخالتی از سمت بانک‌ ها یا هر نهاد مالی دیگری. با این روش انتقال، نه تنها سرمایه ‌ها به سرعت منتقل می ‌شوند، بلکه امنیت آنها نیز تضمین می‌ شود.
    2. بازارهای سرمایه: در بازارهای سرمایه، چالش ‌های مختلفی وجود دارد از جمله مشکلات عملیاتی، تأخیر در تسویه حساب و چالش ‌های حسابرسی که باعث کاهش جذب سرمایه می‌ شوند. فناوری بلاکچین می ‌تواند تمام این مشکلات را برطرف کند و بازارهای سرمایه را بسیار کارآمد کند.
    3. تجارت مالی: فعالیت‌ های مرتبط با تجارت مالی به دلیل بررسی مدارک و روند تأیید طولانی ، بسیار کند است. جزئیات مرتبط با خریداران و فروشندگان، جزئیات محصول، شرایط و مقررات قرارداد، بین دو طرف تجارت ثبت می ‌شود. فناوری بلاکچین می ‌تواند فعالیت‌ های مرتبط با تجارت مالی را ساده ‌تر و سریع تر کند.
    4. تطابق، تنظیمات و حسابرسی: بلاکچین یک فناوری بسیار امن است. این فناوری به نهادهای نظارتی و حسابرسان، در مورد صحت اطلاعات اطمینان می‌ دهد، زیرا تمامی سوابق و پیگیری تراکنش‌ ها به راحتی در دسترس هستند و هیچ کس نمی ‌تواند سوابق و اطلاعات را تغییر دهد.
    5. مقابله با پولشویی: پولشویی یکی از بزرگ‌ ترین چالش ‌ها در تجارت مالی قانونی است. بلاکچین شامل یک قابلیت مهم به نام رمزنگاری است که به این چالش پاسخ می‌ دهد. با رمزنگاری می توان اطمینان حاصل کرد که تمامی تراکنش‌ها بین اشخاص یا نهادهای قانونی شناخته شده انجام می ‌شود.
    6. بیمه: بلاکچین به دلیل قابلیت قراردادهای هوشمند، در بخش بیمه بسیار مفید است. در قراردادهای هوشمند، اطمینان حاصل می ‌شود که تنها یک تقاضا بر روی یک مالکیت ارائه شده است. این ویژگی باعث حذف ادعاهای غیرقانونی متعدد در مورد آن مالکیت می ‌شود.
    7. تراکنش‌های P2P : در تراکنش‌ های نقطه به نقطه چالش‌ های زیادی وجود دارد. برخی از برنامه‌ های P2P ممکن است شامل دریافت هزینه برای انجام تراکنش باشند. این پرتال ‌های P2P به اندازه کافی امن نیستند و ممکن است توسط هکرها هک شوند.  بلاکچین ابزاری بسیار بهینه برای تعاملات نقطه به نقطه به صورت امن است.

    کاربردهای بلاکچین در حوزه کسب و کار

    کاربردهای بلاکچین در حوزه کسب و کار

    یکی از موارد استفاده از فناوری بلاکچین در حوزه کسب و کار، پلتفرم Food Trust است. این پلتفرم توسط شرکت IBM و Walmart  در سال ۲۰۱۶ برای پیگیری محصولات غذایی ایجاد شده است. در این پلتفرم، ارتباط بین کشاورزان، عمده‌ فروشان، خرده ‌فروشان و توزیع ‌کنندگان برقرار شده است و تمام ذینفعان می‌ توانند همزمان محصولات غذایی را پیگیری کنند.

    برخی از کاربردهای بلاکچین در حوزه کسب و کار به شرح زیر است:

    1. مدیریت زنجیره تأمین: بلاکچین قابلیت تغییر کامل در مکانیسم ‌های کنونی زنجیره تأمین را دارد. تمام سوابق حرکت کالاها را می‌ توان به صورت همزمان از طریق ویژگی دیتابیس توزیع شده و سوابق تغییرناپذیر، پیگیری کرد.
    2. مراقبت ‌های بهداشتی: در حوزه بهداشت، نیاز به ذخیره و مدیریت بهینه ‌ی داده ‌ها و اطلاعات بیماران، شامل سن، جنسیت، آدرس، سوابق پزشکی قبلی، داروهای فعلی، سوابق موجودی دارو، سوابق پزشکان، پروفایل‌ ها و تجربیات، وجود دارد. بلاکچین به راحتی می ‌تواند این حجم عظیم داده‌ها را ثبت و مدیریت کند .
    3. املاک و مستغلات: در حوزه املاک و مستغلات، تغییرات زیادی در مالکیت زمین ‌ها، خانه ‌ها و ساختمان‌ های تجاری رخ می‌ دهد. بلاکچین می ‌تواند تمام فرآیندهای خرید و فروش هر ساختمان را از ابتدا تا انتها ثبت کند و از احتمال تقلب و تغییر، جلوگیری کند.
    4. رسانه‌ ها: فناوری بلاکچین می ‌تواند در حذف تقلب‌ها، بهینه ‌سازی عملیات، حذف دستکاری های افراد و افزایش کارایی در حوزه رسانه‌ ها کمک کند. بلاکچین می ‌تواند در مدیریت حقوق رسانه‌ های دیجیتال نیز بسیار مفید باشد بنابراین هنرمندان فرصت مناسبی برای کنترل گسترده‌ تر بر روی اثر اصلی خود خواهند داشت.
    5. انرژی: بلاکچین می ‌تواند در بهبود فعالیت‌ های مرتبط با انرژی مفید باشد. فعالیت‌ های زیادی مانند صدور قبوض برق ، اندازه ‌گیری و ثبت گواهینامه‌ های انرژی های تجدید پذیر وجود دارد که می‌ توان با استفاده از فناوری بلاکچین آن‌ ها را بهینه و شفاف سازی کرد. بلاکچین می ‌تواند در مدیریت شبکه‌ های توزیع برق کمک کند و از طریق ثبت تراکنش ‌ها و اطلاعات مرتبط با تولید، توزیع، و مصرف برق ، اطلاعات به ‌روز و شفافتری ارائه دهد.

    کاربردهای بلاکچین در حوزه دولت

    کاربردهای بلاکچین در حوزه دولت

    در زیر، مواردی که بلاکچین می ‌تواند به عنوان یک فناوری عالی برای اهداف دولتی مورد استفاده قرار گیرد، توضیح داده شده‌ است:

    1. مدیریت سوابق: نیاز به نگهداری سوابق داده‌ های بزرگ برای فعالیت ‌های مرتبط با دولت، مانند آمار جمعیت، پروژه‌ ها و اطلاعات مرتبط با طرح‌ های دولتی و سوابق شهروندان وجود دارد. فناوری بلاکچین قابلیت نگهداری این حجم عظیم داده ‌ها و سوابق را دارد.
    2. مدیریت هویت: هویت افراد را می ‌توان در بلاکچین ایجاد کرد و با رمزگذاری محافظت نمود. پس از ایجاد هویت، نیازی به اشتراک ‌گذاری اطلاعات مرتبط با هویت به صورت خام نیست. علاوه بر این، از طریق بلاکچین، نیازهای “شناخت مشتری” نیز به طور کارآمد انجام می‌ شود.
    3. رای ‌گیری: هر کشور با چالش‌های مربوط به شناسنامه ‌های جعلی در انتخابات مواجه است. فناوری بلاکچین می ‌تواند این نقص را برطرف کند. هر رای به یک شناسه اختصاص داده می‌شود و با توجه با ویژگی تغییر ناپذیری بلاکچین، تقریباً غیرممکن است که هکرها قادر به تغییر سوابق باشند.
    4. مالیات: پرداخت مالیات فرآیندی پیچیده است، به ویژه برای سازمان ‌های بزرگ به دلیل اندازه و مقیاس عملیات . فناوری بلاکچین می ‌تواند روند تشکیل پرونده مالیاتی را ساده ‌تر کند و در صورت بروز هر گونه اختلافات قانونی، سوابق را نگهداری کند. فناوری بلاکچین می ‌تواند قابلیت ‌های تحلیلی پیشرفته ‌ای را در پیش بینی بار مالیاتی ارائه دهد.
    5. نظارت بر سازمان‌ های غیر دولتی: پیگیری فعالیت‌ های موسسات غیر دولتی به دلیل ماهیت فعالیت‌ های انجام شده بسیار دشوار است. بلاکچین می‌ تواند در پیگیری فعالیت ‌های سازمان‌ های غیر دولتی کمک کند و نظارت بر این سازمان‌ ها را تحت کنترل دولت قرار دهد.
    6. مقررات: تکنولوژی بلاکچین می تواند تمام سوابق را نشان دهد و هر گونه ناهنجاری را شناسایی کرده و به صورت همزمان به نهادهای نظارتی گزارش دهد و در نتیجه فرآیند گزارش ‌دهی مقرراتی می ‌تواند ساده ‌تر و موثرتر انجام شود. با استفاده از بلاکچین، فرایند مدیریت مقررات ، نه تنها در سطح داخلی، بلکه در سطوح مرزی نیز بسیار ساده و موثر می شود.

    سایر کاربردهای بلاکچین

    سایر کاربردهای بلاکچین
    1. مالی و حسابداری: تمام فعالیت‌ های مالی و حسابداری در هر نهاد، از جمله نهادهای عمومی و خصوصی، می ‌توانند با استفاده از فناوری بلاکچین انجام شوند. بلاکچین به راحتی می ‌تواند عملیات ‌های بزرگ را مدیریت کند و خروجی‌ ها را به صورت زمان‌_واقعی ارائه دهد در نتیجه به سازمان ها در تصمیم‌ گیری بهتر و بهبود نتایج کمک می کند.
    2. ساخت سوابق: فناوری بلاکچین این اطمینان را می دهد که هیچ رکوردی تکراری نیست. بلاکچین می تواند حجم زیادی از داده‌ ها و تراکنش ‌ها را اداره کند. برخلاف سیستم‌ های سنتی که تمام داده‌ها در یک سرور مرکزی ذخیره می‌ شوند، بلاکچین نودهای غیر متمرکزی را ایجاد می ‌کند که کاربران می ‌توانند به صورت همزمان به آن ها دسترسی پیدا کنند.
    3. امنیت سایبری: بلاکچین با تأیید هویت کاربران، احتمال دسترسی هویت های غیرمجاز به سیستم را کاهش می‌ دهد. علاوه بر این، قابلیت رمزنگاری در بلاکچین، داده ‌ها را از دسترسی های غیرمجاز حفظ می ‌کند. سایر مزایای فناوری بلاکچین مانند تغییر ناپذیری و حفظ حریم خصوصی آن را به یک فناوری بسیار امن تبدیل کرده است.
    4. پشتیبانی از داده‌ های بزرگ: داده ‌های بزرگ به مقدار عظیمی از داده‌ ها و اطلاعات اشاره دارد. با استفاده از فناوری بلاکچین، داده ‌های بزرگ به راحتی ذخیره، حفظ و بازیابی می ‌شوند. فناوری بلاکچین داده‌ ها را به صورت بلوک‌ هایی نگهداری می ‌کند. بلاکچین داده‌ ها را از حملات سایبری محافظت می ‌کند و در نتیجه از برنامه‌ هایی با داده‌ های بزرگ پشتیبانی می ‌کند.
    5. ذخیره سازی داده ها: حجم عظیمی از داده ها و سوابق صرف نظر از پیچیدگی و نوع آن را می توان به راحتی با استفاده از فناوری بلاکچین مدیریت کرد. گره های مختلفی وجود دارد که چندین کاربر می توانند داده ها را به طور همزمان ذخیره کنند و کل نسخه بلاکچین در هر گره نگهداری می شود. با توجه به ویژگی تغییر ناپذیری، داده هایی که  ذخیره می شوند، بعداً به راحتی  قابل اصلاح و تغییر نیستند.
    6. اینترنت اشیا: اینترنت اشیا به محیطی اطلاق می شود که چندین دستگاه از طریق اینترنت به آن متصل می شوند. این دستگاه های متصل به هم، داده ها و اطلاعات زیادی را به اشتراک می گذارند. اینترنت اشیا را می توان با استفاده از مزایای فناوری بلاکچین از نظر اشتراک گذاری داده ها، امنیت داده ها و یکپارچگی داده ها، مؤثرتر و کارآمدتر کرد.

    اگر مایل هستید درباره ی فناوری بلاکچین بیشتر بدانید، پیشنهاد می کنیم مطلب زیر را مطالعه فرمائید:

    فناوری بلاک چین، تکنولوژی دیتابیس توزیع شده 

    فناوری بلاک چین

    فناوری بلاک چین

    Blockchain  نوعی تکنولوژی توزیع شده است که توسط Satoshi Nakamoto در سال ۲۰۰۸ به جهان معرفی شد. بلاک چین یک فناوری جدید است که امکان ثبت داده‌ ها در فضایی به ‌نام بلاک و سپس اتصال این بلاک‌ها به هم مانند یک زنجیره را فراهم می‌ کند. به طور ساده، بلاک چین یک دیتابیس توزیع شده است که اطلاعات را در خود ذخیره می‌ کند. این داده‌ ها می‌ توانند تراکنش‌ های بانکی، اسناد مالکیت، قراردادها، پیام ‌های شخصی و سایر اطلاعات باشند.  از ویژگی‌ های اصلی بلاک چین می ‌توان به تغییر ناپذیری، شفافیت، غیر متمرکز بودن و امنیت پیشرفته اش اشاره کرد. به ‌کمک بلاک چین می ‌توان به ‌صورت دائمی، تغییر ناپذیر و شفاف، همه داده‌ ها و تراکنش‌ ها را ثبت کرد. در این فناوری برای ذخیره و تأیید تراکنش‌ ها و اطلاعات در یک شبکه از کامپیوترها استفاده می‌ شود، به طوری که هر تراکنش یا اطلاعاتی که در بلاک چین ثبت شده است، توسط تمام اعضای شبکه قابل مشاهده و تأیید است. این فناوری از رمزنگاری و تکنولوژی زنجیره بلوکی برای اطمینان از امنیت و شفافیت تراکنش‌ ها استفاده می‌ کند. بلاک‌ چین امکان اطمینان از اعتبار و صحت اطلاعات را فراهم می‌ کند و به کاربران امکان مشاهده تاریخچه کاملی از تمام تراکنش‌ ها را می‌ دهد. این فناوری با ایجاد یک محیط امن و شفاف، اعتماد بین افراد و سازمان‌ ها را افزایش می‌ دهد. همچنین، بلاک‌ چین به دلیل عدم وجود نیاز به واسطه‌ های مرکزی، هزینه‌ های انتقال و ذخیره سازی داده‌ ها را کاهش می‌ دهد و فرصت‌ های جدیدی برای ابتکار و کار آفرینی فراهم می‌ کند. از این رو، بلاک‌ چین به عنوان یکی از پیشگامان‌ اصلی انقلاب دیجیتال شناخته می‌ شود و تأثیرات گسترده‌ ای در اقتصاد و جوامع جهانی دارد.

    تکنولوژی بلاک چین کاربردهای متنوعی در زمینه های مختلف از جمله بانک داری و امور مالی، کسب و کار، بخش دولتی و سایر حوزه ها دارد.  تکنولوژی بلاک چین دارای مزایای مختلفی نسبت به سایر فن آوری های معاصر از نظر امنیت، حریم خصوصی، اعتماد و شفافیت است که در بخش های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت. در تکنولوژی بلاک چین، داده ها و اطلاعات بین کاربران در یک شبکه امن با استفاده از توابع هش (hash functions) توزیع می شود. هش یک نوع امضا با استفاده از اصول رمزنگاری و تغییر ناپذیری است.

    ویژگی های بلاک چین

    ویژگی های بلاک چین به شرح زیر می باشد:

    ویژگی های فناوری بلاک چین
    1. ایمن: تمام داده ها و اطلاعات رمز گذاری شده است و از دسترسی غیر مجاز امن نگه داشته می شوند.  با استفاده از الگوریتم های رمزنگاری در بلاک چین، کلیدهای عمومی و خصوصی به اطمینان از یکپارچگی و محرمانه بودن اطلاعات به اشتراک گذاشته شده در میان کاربران، کمک می کند.  همچنین امضاهای دیجیتال، به تایید اعتبار تبادل داده ها و اطلاعات کمک می کنند.
    2. قابلیت برنامه ریزی: Blockchain قابل برنامه ریزی و این ویژگی قابلیت های آن را فراتر از ثبت ورودی های داده ها می برد. تکنولوژی بلاک چین دارای زنجیره ای طولانی از بلوک هایی است که با کدهای خود اجرا می شوند و نیاز به توسعه دستی کدها را از بین می برد وآن را به یک تکنولوژی قابل برنامه ریزی تبدیل می کند.
    3. حفظ محرمانگی و ناشناس بودن کاربران: کاربران در شبکه ناشناس هستند و به راحتی شناسایی نمی شوند تا حداکثر یکپارچگی را در میان کاربران تضمین کنند. برای اطمینان از ناشناس بودن در میان کاربران، تکنولوژی بلاک چین از آدرس هایی استفاده می کند که با استفاده از الگوریتم های رمزنگاری برنامه ریزی شده اند و از شناسه های واقعی برای کاربران در سیستم ارتباطی استفاده نمی کند. بنابراین، هویت واقعی کاربران پنهان نگه داشته می شود.
    4. توزیع پذیری: دیتابیس های نگهداری شده در بلاک چین در گره های مختلف توزیع می شوند. تمام کاربران در چنین گره هایی می توانند به طور همزمان به سوابق دسترسی پیدا کنند. در سیستم های سنتی، داده ها و اطلاعات در یک سرور مرکزی که توسط یک نهاد یا گروهی از نهادها کنترل می شود، ذخیره می شوند. با این حال، در بلاک چین، کل زنجیره داده ها در هر گره قابل دسترسی است و از این رو از افزونگی در داده های ذخیره شده جلوگیری می کند.
    5. مبتنی بر اتفاق نظر: تغییرات تنها پس از اجماع  نظرهمه کاربران در شبکه انجام می شود. این اتفاق نظر مانع از دستکاری شبکه توسط یک فرد خاص یا گروهی از افراد می شود. در سیستم های سنتی، کنترل یک فرد یا گروه خاصی از افراد وجود داشت که توسط تکنولوژی بلاک چین حذف شده است.
    6. تغییر ناپذیر: به جز در شرایط استثنایی، داده های ورودی را نمی توان تغییر داد. اگر یک بلوک تغییر کند، نیاز به تغییر تمام بلوک های بعدی است و ایجاد هر گونه تغییر در مرحله بعد بسیار دشوار است.
    7. برچسب زمانی: هر رکورد دارای یک برچسب زمانی است که در بلوک ها به ترتیب زمانی ذخیره می شود. برچسب زمانی که به هر داده خاصی اختصاص داده شده است برای ویرایش / حذف در مرحله بعد در دسترس نیست. این مانع از آن می شود که هریک از طرفین در آینده معاملات را انکار کند.

    مزایای بلاک چین

    بلاک چین یک روش بسیار قوی برای ذخیره‌ سازی و ارتباطات داده ‌ها فراهم می‌ کند. فناوری توزیع ‌شده مورد استفاده در بلاک چین به همراه الگوریتم‌های رمزنگاری، آن را تبدیل به یک فناوری بسیار جامع کرده است. مزایای اصلی بلاک چین به شرح زیر است:

    1. شفافیت: همه‌ ی کاربران شبکه از فعالیت ‌های سیستم آگاه هستند. تمامی سوابق به درستی با برچسب زمانی نگهداری می‌ شوند بنابراین قابل تغییر و حذف نیستند. تمامی این ویژگی‌ ها شفافیت سیستم را تضمین می ‌کنند.
    2. عملکرد مداوم و بدون توقف: با پیچیدگی رو به رشد در محیط های  کسب‌ و کار، افراد نگران بوجود آمدن مشکل و قطعی در سیستم هستند. در شبکه بلاک چین، از آنجا که چندین گره در شبکه وجود دارد، خرابی در یک گره بر روی کل شبکه تأثیر نمی گذارد و بنابراین سیستم پایدار می ماند.
    3. حذف واسطه ‌گری: بلاک چین بر پایه ‌ی فناوری دیتابیس توزیع ‌شده است و از این رو نیازی به واسطه در سیستم‌ های شبکه‌ ی بلاک چین نیست. حذف واسطه ها کارآیی را افزایش و هزینه ‌ها را کاهش می‌ دهد.
    4. قابلیت اعتماد: به دلیل حفظ هویت کاربران و شفافیت کامل در سوابق، بلاک چین تا حد زیادی قابل اعتماد است. سوابق را نمی توان تغییر داد و از این رو برای کاربران در پلتفرم قابل اعتماد است.
    5. حفظ حریم خصوصی: فناوری بلاک چین بر روی توابع رمزنگاری کار می‌ کند که در آن داده‌ ها با ترکیب کلیدهای عمومی و خصوصی رمزگذاری می‌ شوند. اطلاعات مرتبط با هویت کاربران ، سوابق واطلاعات منتقل شده در شبکه های بلاک چین، به صورت امن نگهداری می شود.

    کاربردهای بلاک چین

    بلاک چین کاربردهای متعددی در حوزه های گوناگون دارد. از بانکداری و مالی تا کسب و کار و فعالیت‌های مرتبط با دولت. فناوری بلاک چین بسیار انعطاف‌ پذیر است و می ‌تواند با توجه به نیازهای بخش‌ها و صنایع مختلف شکل بگیرد. نیاز اصلی در اکثر حوزه ها، ذخیره‌ سازی و نگهداری داده‌ های بزرگ است. فناوری بلاک چین امکان ذخیره‌ سازی این حجم عظیم داده‌ ها را به صورت امن فراهم می‌ کند. همچنین، بلاک چین مزیت عملکرد مداوم و بدون توقف را فراهم می کند، به‌ طوری که حتی اگر یک گره شکست خورد، سیستم از طریق گره‌های دیگر ادامه می‌ یابد و به ‌طور کلی متوقف نمی شود. کاربردهای مختلف بلاک چین در شکل زیر لیست شده‌اند :

    کاربردهای فناوری بلاک چین

    اگر مایل  هستید درباره ی کاربردهای بلاک چین بیشتر بدانید  پیشنهاد می کنم مطلب زیر را مطالعه بفرمائید:

    کاربردهای بلاکچین

    مشکلات بلاک چین

    با وجود مزایای متعدد تکنولوژی بلاک چین، چند مشکل در این فناوری وجود دارد که مانع عملکرد بدون نقص تکنولوژی بلاک چین می‌ شود. برای بهینه ‌سازی ظرفیت این تکنولوژی در بخش ‌های مختلف، نیاز به مقابله با این مشکلات و چالش ‌ها وجود دارد. برخی از مشکلات تکنولوژی بلاک چین عبارت‌اند از:

    1. اندازه عملیات: برای افزودن هر بلوک به زنجیره بلوک‌ ها، تمام بلوک‌ های قبلی باید تأیید شوند و نیاز به توافق شبکه دارند. این حجم از داده‌ ها، ظرفیت ذخیره‌ سازی بزرگی نیاز دارد و از این رو توسعه ‌پذیری بلاک چین را با چالش‌ هایی روبرو می‌ کند.
    2. امنیت و مقررات: اگرچه بلاک چین یک تکنولوژی بسیار امن است، اما هنوز کاملاً در برابر حملات امن نیست. حملاتی مانند “حمله ۵۱ درصد” وجود دارد به این معنی که اگر مهاجم به ۵۱ درصد شبکه دسترسی پیدا کند، می ‌تواند شبکه را به نفع خود تغییر دهد. همچنین، از آنجا که این تکنولوژی به تازگی معرفی شده است، قوانین، مقررات و راهنماهای مرتبط با آن هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارند و نیاز به بررسی بیشتری دارند.
    3. تاثیر منفی بر محیط زیست: تکنولوژی بلاک چین نیاز به قدرت محاسباتی بالا دارد که منجربه مصرف انرژی بالایی می‌ شود. این نیاز بزرگ به انرژی، چالش‌های زیادی را برای محیط زیست ایجاد می‌ کند.
    4. پیچیدگی: بلاک چین بر اساس الگوریتم‌های رمزنگاری و رمزگذاری است و به همین دلیل یک تکنولوژی بسیار پیچیده است که به راحتی توسط هر کسی قابل درک نیست. بنابراین، پیاده ‌سازی آن در سازمان‌های کوچک که منابع و مهارت‌های کافی برای درک و اجرای این تکنولوژی ندارند، دشوار است.
    5. سرعت کند: بلاک چین یک تکنولوژی توزیع شده است و از این رو نیاز به اجماع کاربران در شبکه برای هر گونه تغییر دارد. به دست آوردن تائیدیه کاربران زمانبر است در نتیجه سبب کند شدن فرآیندها می شود.

    نگرانی های امنیتی در ارتباطات آنلاین

    یکی از بزرگ‌ ترین چالش‌ های عصر تکنولوژی در حال حاضر، تامین امنیت ارتباطات در شبکه است. تدابیر امنیتی مختلفی برای حل این مشکل وجود دارد که باید علاوه بر کاهش ریسک دسترسی‌ های غیر مجاز، کم هزینه نیز باشند. اهداف امنیت ارتباطات به شرح زیر است:

    1. دسترسی: تمام داده‌ های مورد نیاز کاربران باید در شبکه بدون هیچ محدودیتی قابل دسترسی باشند.
    2. محرمانگی: هیچ کاربر غیر مجازی نباید به ارتباطات شبکه دسترسی داشته باشد. تمام دسترسی‌ های غیرمجاز هکرها باید مسدود شود.
    3. صحت: ارتباطات باید غیرقابل تغییر باشد و نباید توسط هیچ کاربری در محیط شبکه حذف شود.

    مشکلات امنیتی گوناگونی مرتبط با سخت ‌افزار و نرم‌ افزار وجود دارد. هکرها با خلاقیت نامحدود ممکن است حملات جدیدی را ایجاد کنند که پروتکل ‌های امنیتی موجود به طور موثری در مقابل این حملات از شبکه پشتیبانی نکنند. بنابراین، همیشه نیاز به تکامل و تقویت پروتکل ‌های امنیتی در شبکه وجود دارد. برخی از مهمترین مشکلات امنیتی عبارتند از:

    مشکلات امنیتی فناوری بلاک چین
    1. فریب سیستم: در این نوع حمله، به ماشین اطلاعات نادرستی داده می‌ شود و ماشین باید با ورودی‌های مخرب تصمیم بگیرد. وقتی ماشین بر اساس داده‌ های تأیید نشده کار می‌ کند، ممکن است منجر به نتایج فاجعه ‌بار شود.
    2. دستکاری سیستم در محیط آنلاین: تقریباً تمام سیستم‌ها به اینترنت متصل هستند و این به هکرها فرصت می ‌دهد تا سیستم را به صورت آنلاین دستکاری کنند. این مشکل را می توان با الگوریتم‌ های مناسب که توسط هکرها به راحتی قابل شکست نیستند، مدیریت کرد.
    3. حمله به داده های ورودی‌: خروجی هر سیستمی بستگی به ورودی‌ها دارد. اغلب مواقع، هکرها سعی می ‌کنند ورودی اولیه را مخدوش کنند تا خروجی نهایی را به دلخواه تغییر دهند.
    4. تغییر و از بین بردن صحت داده ها:  یکی از مشکلات امنیتی برجسته، اطمینان از این است که داده‌ ها از هر حمله یا دستکاری محافظت شوند. هر تغییری که با هدف بدخواهانه در داده‌ های اولیه انجام شود، نتایج کلی را خراب می‌ کند و منجر به خروجی‌ های نامطلوب می‌ شود.
    5. حمله از طریق انتقال یادگیری: در اکثر موارد، ماشین‌ها از مدل‌های آموزش دیده موجود یاد می ‌گیرند. وقتی این یادگیری از مدل آموزش دیده به ماشین اصلی منتقل می‌ شود، این ریسک وجود دارد که مدل آموزش دیده، ماشین اصلی را فریب و یا تغییر دهد تا به اهداف غیرمجاز دست یابد.
    6. حریم خصوصی و محرمانگی داده‌ ها: بسیاری از هکرها سعی می ‌کنند داده‌ ها را از سیستم ‌های اصلی استخراج کنند و از آن داده‌ ها برای تحقق اهداف خود استفاده کنند. بنابراین، حفاظت از حریم خصوصی و محرمانگی داده‌ ها با استفاده از رمزنگاری و مدل‌ های الگوریتمی پیچیده بسیار مهم است.
    7. آسیب ‌زدن به دستگاه ها:  یکی از مشکلات اصلی، آسیب ‌زدن به دستگاه توسط هکرها است. به عنوان مثال، هکرها ممکن است به سیستم‌ها و ماشین‌ها به گونه‌ای حمله کنند که ماشین قادر به تشخیص نشانه ‌های خطر نباشد و خراب شود.
    8. پنهان‌ کاری: هکرها ممکن است مشکلات را به گونه‌ای ایجاد کنند که ماشین قادر به تشخیص اینکه سیستم تحت حمله است نباشد، و این به هکرها زمان بیشتری را برای دستکاری کل شبکه می دهد.
    9. تضعیف اعتماد کاربران:هکر ممکن است سعی کند اعتماد کاربران به سیستم ارتباطی را تضعیف کند. به عنوان مثال، ممکن است ماشین در شرایط عادی زنگ هشدار را به صدا درآورد، که منجر به ترک ماشین می‌ شود.

    با وجود تلاش‌های فراوان برای جلوگیری از دسترسی‌های غیرمجاز هکرها، همچنان مشکلات امنیتی بزرگی به دلیل محدودیت‌ های فناوری، وجود دارد. سخت ‌افزار و نرم ‌افزار محدودیت‌ های داخلی دارند که آن‌ها را مستعد حملات می‌ کند. همچنین، نگرانی‌های زیادی در مورد پیکربندی وجود دارد. مدیران باید تلاش کنند تا خطرات مرتبط با تنظیمات پیکربندی را تجزیه و تحلیل کرده و درک کنند. سیاست امنیتی نیز یک عامل بسیار مهم است که نگرانی‌ها در مورد امنیت شبکه را افزایش می ‌دهد. تمام کاربران مجاز در شبکه باید تمام قوانین و مقررات مشخص شده در سند سیاست را رعایت کنند. هر نقص ممکن است منجر به حملات توسط هکرها شود.