هوش مصنوعی (AI) پتانسیل آن را دارد که صنایع و اقتصادها را متحول کند، اما تاثیر هوش مصنوعی بر نابرابری اقتصادی هنوز نامشخص است. پژوهشگران برجسته پیش بینی میکنند که ظهور هوش مصنوعی عمومی میتواند از آینده نزدیک تا شاید هیچ وقت اتفاق نیفتد، در حالی که اقتصاددانان درباره تأثیر بالقوه آن اختلاف نظر دارند.
برخی معتقدند که هوش مصنوعی منجر به افزایش مداوم بهرهوری خواهد شد و برخی دیگر پیش بینی میکنند که این دستاوردها محدودتر خواهند بود. اما بیشتر کارشناسان توافق دارند که پیشرفت تکنولوژی، هرچند چشمگیر باشد، تضمینی برای بهرهمند شدن همه نیست.
اگرچه بسیاری از تلاشهای تحقیق و توسعه هوش مصنوعی بر اهمیت فراگیر بودن و بهرهمندی همگان تأکید میکنند، اما سرمایهگذاری کافی برای تحقق این هدف در زمینه حکمرانی هوش مصنوعی انجام نشده است.
یکی از دلایل این وضعیت، عدم قطعیت پیرامون تأثیر هوش مصنوعی بر بازار کار و نابرابری است که طراحی مداخلات مؤثر را دشوار میکند. با این حال، ما میدانیم که برخی عوامل کلیدی بر تعامل بین هوش مصنوعی و نابرابری در چند دهه آینده تأثیر خواهند داشت. توجه به این عوامل میتواند به ما کمک کند که ایده بهرهمندی همگانی از هوش مصنوعی به یک رویا تبدیل نشود.
توسعه هوش مصنوعی و شکافهای جمعیتی
توسعه هوش مصنوعی عمدتاً توسط شرکتهای خصوصی هدایت میشود که تحت تأثیر ساختارهای اقتصادی کشورهای مختلف قرار دارند. یکی از عوامل مهم در این زمینه، تفاوت جمعیتی فاحش بین کشورهای ثروتمند و فقیر است. کشورهای پردرآمد با پیری جمعیت مواجه هستند، در حالی که کشورهای کم درآمد، به دلیل نرخ بالای تولد نسبت به مرگ و میر، همچنان رشد جمعیتی خواهند داشت.
مطالب مرتبط : آینده بشریت با تکنولوژی چگونه متحول خواهد شد ؟
نقش هوش مصنوعی در کشورها با جمعیتهای پیر و جوان
توسعه هوش مصنوعی در کشورهای ثروتمند، جایی که جمعیت در حال پیر شدن است، بر اساس نیازها و واقعیتهای این کشورها پیش خواهد رفت. کشورهایی که نسبت افراد در سن کار به بازنشستگان آنها در حال کاهش است، برای حفظ سطح زندگی بازنشستگان و پویایی اقتصادی خود، به دنبال راههایی برای گسترش نیروی کار مؤثر خواهند بود؛ خواه با انسانها یا با عاملهای مصنوعی.
افزایش سن بازنشستگی ممکن است منجر به دستاوردهای محدودی شود که احتمالاً از نظر عمومی چندان محبوب نخواهد بود. دستاوردهای بزرگتری میتواند از طریق مهاجرت حاصل شود. اما حفظ نسبت جمعیت فعال به بازنشستگان، نیاز به افزایش قابل توجه مهاجرت به کشورهای پردرآمد دارد. با این حال، احساسات ضد مهاجرتی گسترده، افزایش هزینههای بهداشتی و کاهش مستمریها، این امر را غیرمحتمل میسازد.
اگر سیاستهای مهاجرتی محدود کننده در کشورهای ثروتمند تغییر نکنند، احتمالاً طی چند دهه آینده، شاهد افزایش انگیزههای اقتصادی برای پر کردن شکافهای نیروی کار با هوش مصنوعی خواهیم بود.
در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که این امر نابرابری را تشدید نخواهد کرد، زیرا نیروی کار کمتری نسبت به تعداد مشاغل موجود وجود خواهد داشت. اما اگر این روند با توزیع نابرابر دستاوردها و زیانها، اشتغال ناپایدار، نظارت بیش از حد بر کارگران و دیجیتال سازی دانش، همراه باشد، باید انتظار افزایش نابرابری را داشته باشیم.
حتی اگر تلاشها برای جایگزینی نیروی کار با هوش مصنوعی در کشورهای ثروتمند به خوبی پیش برود، ممکن است نابرابری بین کشورها را به شدت عمیقتر کند. تا پایان قرن بیست و یکم، کشورهای کم درآمد همچنان جمعیتهای جوان و در حال رشدی خواهند داشت که به جای فناوریهای جایگزین نیروی کار، به اشتغال سودمند نیاز دارند.
مشکل اینجاست که ماشینهایی که برای پر کردن کمبود نیروی کار ساخته میشوند، به سرعت به کشورهایی که نرخ بیکاری دو رقمی دارند و اکثریت نیروی کار آنها در مشاغل غیررسمی فعالیت میکنند، نیز گسترش مییابند. به همین دلیل است که در رستورانهای آفریقای جنوبی و فرودگاههای هند، کیوسکهای سلف سرویس میبینیم که مشاغل رسمی را در این کشورها و بسیاری کشورهای دیگر، که با چالش ایجاد اشتغال کافی مواجه هستند، از بین میبرند.
در چنین دنیایی، بسیاری از کاربردهای مفید هوش مصنوعی ممکن است در مقایسه با فناوریهای صرفه جویانه در نیروی کار، کمتر توسعه پیدا کنند. برای مثال، تلاشها برای توسعه هوش مصنوعی در زمینههای مقابله با تغییرات اقلیمی، پیش بینی زودهنگام بلایای طبیعی یا آموزش شخصی سازی شده و مقرون به صرفه ممکن است در مقابل پروژههایی که به کاهش هزینههای نیروی کار در خرده فروشی، مهمان داری و حمل و نقل میپردازند، عقب بمانند.
اقدامات گسترده از سوی دولتها، بانکهای توسعه و بنیادهای خیریه برای اطمینان از اینکه هوش مصنوعی به نیازهای کشورهای فقیرتر نیز توجه دارد، ضروری خواهد بود. بودجههای اختصاص داده شده به این تلاشها در حال حاضر بسیار ناچیز است و هوش مصنوعی در مسیر پیش فرضی قرار دارد که چندان شامل حال همه نمیشود.
اما مسیر پیش فرض سرنوشت نیست. ما میتوانیم انتخاب کنیم که تلاشهای بیشتری در تحقیق و توسعه عمومی برای حل چالشهای جهانی مانند تسریع گذار به اقتصاد سبز و بهبود نتایج آموزشی انجام دهیم. ما میتوانیم سرمایه گذاری بیشتری در ایجاد و حمایت از مراکز توسعه هوش مصنوعی در کشورهای کم درآمد داشته باشیم.
تصمیمات سیاستی که به جابجایی بیشتر نیروی کار کمک کند، میتواند توزیع متوازنتری از جمعیت در سن کار بین کشورها ایجاد کند و فشارهای اقتصادی که هوش مصنوعی تجاری را به سمت جایگزینی نیروی کار سوق میدهد، کاهش دهد.
اگر هیچیک از این کارها انجام نشود، انگیزههای تحریف شده همچنان به شکلدهی به این فناوری قدرتمند ادامه خواهند داد و پیامدهای منفی عمیقی نه تنها برای کشورهای کم درآمد بلکه برای همه به دنبال خواهند داشت.